"زندانی تهران" و برخورد راست روانه

"زندانی تهران" و برخورد راست روانه  

 آذر درخشان

ترور شخصیت محقق وپژوهشگر انقلابی شهرزاد مجاب را متوقف کنید!

 کتاب "زندانی تهران" نوشته مارینا نمت و فعالیت محدودش در پروژه شهرزاد مجاب موجب شده است که برخی با ایجاد فضای ناسالم و هیاهو مانع برخورد قاطع و آگاهانه به این کتاب شوند.  از اینرو ضروری دیدم چند نکته را خطاب به همه نیروهای مترقی و آزادیخواه بنویسم ، باشد تا نه فقط هشیاری خود را در مبازه ای قاطع علیه مرتجعین جمهوری اسلامی و دولتهای امپریالیستی و نقشه هایشان بالا بریم، بلکه جایی برای ابراز وجود کسانی که می خواهند با گل آلود کردن آب به اهداف حقیر و تنگ نظرانه خود دست یابند، باقی نگذاریم. امیدوارم این چند نکته کمکی باشد به ایجاد فضایی سالم و صادقانه تا بتوان ادعاهای دروغین این کتاب را بررسی کرده و نیات و اهداف شوم رسانه های غربی در حمایت از این کتاب را افشا کرد.

 1) کتاب "زندانی تهران" باید از طرف هر انسان آزادیخواهی مورد نقد قرار گیرد، بخصوص در مورد مواضعی که نویسنده و کتابش در مورد ماهیت رژیم اسلامی، مقاومت انقلابی زندانیان، و انقلاب در ایران گرفته است. ارزیابی از صحت و سقم جزئیات داستان نمت عمدتا کار زندانیانی است که در آن سالها در زندان اوین بودند. اما اگر قرار است این نقد به مبارزه ای که در پیش داریم کمک برساند بهتراست تاکیدش بر این مسائل باشد: چه تصویری از رژیم و نظام قضائی و کیفری  آن بدست میدهد؟ از مقاومت زندانیان؟ از انقلاب؟  کارزاری که این کتاب و نویسنده اش با کمک مراکز تبلیغاتی غرب به راه انداخته اند در خدمت چه سیاستهائی قرار میگیرد؟ در ضمن موضوع اصلی نقد نباید متکی بر این باشد که او یک تواب بوده است. موضوع اصلی آن است که حقایق را وارونه نشان داده است. تواب سازی بدون چون و چرا یکی از جنایت های جمهوری اسلامی است. در نتیجه کسانی که زیر شکنجه های جمهوری اسلامی تواب شدند اما امروز می خواهند جنایتهای جمهوری اسلامی را افشا کنند می توانند و باید خاطرات زندان خود را بنویسند.

 2) آنچه تا کنون در رابطه با این کتاب انجام شده، نه تنها پاسخگوی شرایط کنونی مبارزه علیه رژیم اسلامی و امپریالیسم آمریکا نیست بلکه حتا در مواردی، آگاهانه یا ناآگاهانه، خلاف این مبارزه حرکت کرده است. بطور مشخص عده ای تحت عنوان انتقاد از شهرزاد مجاب، در قالب ظاهرا "چپ" عملا به حرکتی راست دامن زده و به مخدوش شدن خط تمایز میان جبهۀ انقلاب و ضد انقلاب کمک کرده اند. عده ای بجای انتقاد دلسوزانه برای کمک به تقویت یک پروژه ای تحقیقی، به پرونده سازی، مچ گیری، و پاپوش درست کردن برای یکی از چهره های شناخته شدۀ ضد امپریالیست و ضد ارتجاع، شهرزاد مجاب، پرداخته اند. این حرکت راست روانه تصادفی نیست. بحث هم بر سر این شخص و آن شخص نیست اگر چه میتوان به تک تک سردمداران این جریانات و افراد اشاره کرد. این یک خط سیاسی است و جایگاه ایدئولوژیک خود را دارد. هم رژیم اسلامی و هم امپریالیسم آمریکا در شرایط بحرانی بسر میبرند و جنبشهای اجتماعی در ایران رو به رشد هستند و استفاده حداکثر از این وضع برای منفرد و افشا کردن دشمنان نیازمند اتحاد است و نه تفرقه و اخلال در مبارزه تحت عناوین  به ظاهر "چپ" اما بشدت راست. مهمترین معیار تمایز جبهۀ انقلاب از جریانات راست و "چپ"، بر خورد به دشمن طبقاتی است.

 3) روش جریان راست در حمله به شهرزاد مجاب این است که همۀ نوشته های نمت را در مورد زندان زیر سئوال میکشد، آنها را دروغ و افترا بحساب میاورد  اما همۀ ادعاهای او را در مورد همکاری با شهرزاد مجاب قبول میکند، و آنها را حقیقت به حساب میاورد. این دوگانگی بخوبی نشان دهنده مقاصد نادرست و ناسالم راست روان است.

4) تحلیل و نقد جدی این کتاب و نقشی که در شرایط بحرانی امروز ایفا میکند قبل از هر چیز احتیاج به خواندن  خود کتاب دارد.  بسیاری هنوز کتاب را نخوانده اند و به بیعت از دیگری سینه پاره میکنند. رد این کتاب تحت این عنوان که نویسنده اش تواب است کارآسانی است اما بجائی نمیرسد. رد این کتاب تحت این عنوان که با توطئۀ امپریالیسم نوشته و منتشر شده از این هم ساده انگارانه تر است (این ساده انگاری، البته وقتی که بارها تکرار شد و عمومیت یافت، دیگر سهل انگاری فردی ساده اندیش نیست بلکه به یک موضع سیاسی تبدیل میشود آنهم سیاست پر بها دادن به امپریالیسم است.)  روی بر تافتن از خدمتی که این کتاب به برنامه های امپریالیسم آمریکا میکند و پای شهرزاد مجاب را بمیان کشیدن ( در این حد مبتذل که او را همکار نوشتن و انتشار این کتاب دانستن)،  در بهترین حالت یک موضع راست روانه متکی بر پرونده سازی و مچ گیری و افترا و دروغ است، و نیز دلیلی بر ناتوانی فکری و سیاسی در نقد این کتاب است، و در بدترین حالت مخدوش کردن جبهۀ انقلاب و ضد  انقلاب است، و چنین موضعی ضد انقلابی است. 

5)  کارنامۀ شهرزاد مجاب بسیار روشن است. نوشته هایش و فعالیتهایش، او را بعنوان یک کمونیست و فمینیست مخالف هر نوع سازش با امپریالیسم و ارتجاع شناسانده اند.  عرصۀ اصلی کار او دانشگاه است، که در کانادا و دیگر جوامع سرمایه داری یک موسسۀ فرهنگی، سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی بورژوازی است با تمام تضادهای خودش.  دانشگاه جایگاهی نیست که تجربۀ انقلاب و جنبشهای اجتماعی را جمع آوری و تدریس کند و در حدی هم که میکند معمولا علیه انقلاب و در خدمت نظام حاکم انجام میدهد.  آن عده از آکادمیسین های چپ که با شجاعت خلاف این جریان شنا می کنند همواره تحت فشار هستند. چه بسا استادانی که به این دلایل مشاغل خود را از دست می دهند. 

 شهرزاد مجاب، در شرایط بعد از سقوط اردوگاه شوروی که دور نوینی از حمله به مارکسیسم و کمونیسم در دستور کار نظام سرمایه داری قرار گرفت و تز "پایان تاریخ" تبلیغ میشد، جزو معدود استادان دانشگاه بود که این تز را رد کرد و تحلیل مارکسیستی را مبنای تدریسش کرد. اودر کلاسهایش، بمراتب بیش از آنچه این نظام امکان میدهد، این عرصۀ مهم تولید و بازتولید ایدئولوژیک نظام سرمایه داری را در جهت خلاف آن، در خدمت به جنبشهای اجتماعی به کار گرفته – ازمبارزات مردم فلسطین اشغالی گرفته تا مبارزات خلق کرد تا افشای اشغال عراق توسط آمریکا تا دفاع از انقلاب نپال و مبارزات آمریکای لاتین. نوشته هایش،کلاسهای درسش و سخنرانیهایش گواه زنده ای براین است. او در شرایط غلبه تئوری های نسبیت گرائی فرهنگی در غرب و همداستانی این نسبیت گرایان با "فمینیستهای اسلامی" جمهوری اسلامی، به افشای تئوری نسبیت گرائی فرهنگی و "فمینیستهای اسلامی" پرداخت. او در سمینارهای آکادمیک بین المللی، تاکید کرد که تزهای "جامعه مدنی" (که لبه تیز کارزار خلع سلاح سازی فکری جناح دوم خرداد حکومت را تشکیل می داد) تزهائی است که برای ممانعت از رشد انقلابات در کشورهای مختلف جهان سوم بکار گرفته می شود و مورد تشویق و استفاده وزارت امور خارجه آمریکا و سازمان ملل متحد است.  او در همین دانشگاه تورانتو بار ها مورد حملۀ صهیونیستها، کمالیستها، و دیگر دست راستیهای افراطی قرارگرفته است.  کمتر استاد دانشگاهی میتوان پیدا کرد که جرات و شهامت او را در دفاع از انقلاب و از مارکسیسم داشته باشد.  او را همکار مارینا نمت قرار دادن، در بهترین حالت نشانی از نادانی است، و در بدترین حالت تخطئۀ یک انقلابی، و پشت کردن به انقلاب است. در دو هفتۀ اخیر بعضی از افراد سریع بر مسند قضاوت نشستند، حکم صادر کردند، ومیخواهند حکمشان را، که ترور شخصیت است، فوری اجرا بکنند. اینها، به روش زندانبانان رژیم، میخواهند شهرزاد مجاب را وادار به اعتراف به جرمی بکنند که مرتکب نشده است، اعتراف را امضا بکند، توبه بکند و برنامه های آنها را به اجرا بگذارد. اگر اینها روزی بقدرت برسند نظام قضائیشان  و زندانهایشان چه تفاوتی با رژیم شاهی و اسلامی خواهد داشت؟

6) سیاست شهرزاد مجاب در دفاع از زندانیان سیاسی، همانطور که خودش بارها تاکید کرده است، تبدیل آن به حرکت اجتماعی، پیوند دادن آن به جنبشهای اجتماعی کانادا و دنیا است بویژه جنبش هائی که مخالف هر گونه مجازات هستند.  او بر خلاف جریانات راست که به دریوزگی مراحم امپریالیستها چشم  دوخته اند، سیاست بسیار متفاوتی را دنبال میکند: تبدیل مبارزات پراکنده در دفاع از زندانیان سیاسی  به جنبش اجتماعی، پیوند و همبستگی با جنبشهای اجتماعی در کشورهای امپریالیستی. به نظر او، اگر قرار است به "محافل بین المللی" فشاری وارد بیاید و در عرصۀ روابط بین المللی هم رژیم اسلامی عقب نشینی بکند، اینکار بدون بسیج شهروندان غیر ایرانی و ایرانی میسر نیست. او برای همین منظور برنامه های متعددی برای کمک به زندانیان در نوشتن خاطرات و ارتباط پیدا کردن با جنبشهای کانادا اجرا کرده است. شهرزاد بیش از هر جریان چپ  نقش ضد انقلابی  ان.جی.او ها را در سیاست امپریالیسم امریکا و موسسات بین المللی توضیح داده است. به ا ین ترتیب  سیاست او در دفاع از زندانیان سیاسی با سیاست جریانات راست رو در تضاد آشکار است و نیز در چهار چوب منافع تشکیلاتی این یا این گروه نمی گنجد.

7)  کسانی که مسئله شان انقلاب است، نه تسویه حسابهای گروهی، باید با این برنامۀ ترور شخصیت مخالفت بکنند، جرائت بکنند که صف خود را از این جریانات راست و "چپ" جدا کنند. 

نتیجه

پروژه ای که شهرزاد مجاب براه انداخته ، پروژه مهمی است که همه نیروهای انقلابی باید از آن حمایت کرده و در آن سهمی داشته باشند: هم سهیم شدن در تقویت آن و هم در برطرف کردن ضعفهایش. این پروژه در افکار عمومی جهان جمهوری اسلامی را به چالش می طلبد بنابراین از جبهه های قوی تر از این ها  مورد حمله واقع خواهد شد. بنابراین بهتر است متحد شویم و به موفقیت آن کمک کنیم. هم موفقیت آن متعلق به جبهه خلق است و هم خطاها و عدم موفقیتهایش. در این میان یک عده افراد چه به خاطر منافع فردی یا بدلیل آنکه فعالیت انقلابی را با فعالیت در جهت تفرقه انداختن و دلسرد کردن دلسوزان و زحمتکشان اردوی انقلاب عوضی گرفته اند،  به گرایش ترور شخصیت در غلتیده اند. به اینها نیز باید هشدار داد که نقد با "تکفیر" و "امر به معروف، نهی از منکر" فرق دارد. بهتر است بخود آئید و شما هم  دست از این خطا بشوئید و همراه با بقیه آستین بالا زنید که وظایف به تاخیر افتاده انقلابی مان را عملی کنیم.

24 جولای 2007  

 

Azar_darakhshan@yahoo.com