سه روز با جمهوری خواهان لائیک و دمکرات در پاریس

سه روز با جمهوری خواهان لائیک و دمکرات در پاریس

 آذر درخشان

 در روزهای 4 و 5 و 6 سپتامبر جمعی که خود را جمهوری خواهان لائیک و دمکرات می نامند در پاریس جمع شدند تا سندی سیاسی را که محصول کار یک کمیسیون انتخاب شده توسط این جمع بود را به تصویب شرکت کنندگان گردهمایی رسانده و حول آن تشکلی را بوجود آورند تا اهداف این سند را عملی کنند. سند سیاسی پیشنهادی از ماه قبل در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفته بود.

من هم مانند بسیاری مشتاق شنیدن مباحث سیاسی مدافعان این سند و افراد شرکت کننده بودم و تصورم این بود که پس از بحث و گفتگو حول این سند جمعی که به توافق می رسند در مورد اشکال سازمانیابی حول عملی کردن اهداف سند گفتگو خواهند کرد. اما زهی خیال باطل!

عمده مباحث این سه روز در سالن رسمی گردهمایی حول مسائل آئین نامه ای و اسم گذاری و رای گیری حول مسائل فرعی صورت گرفت. ساعتهای بسیاری صرف رای گیری شد  مثلا رای گیری برای پیشنهادی که پیشنهاد می داد همه متقاضیان صحبت کردن یا برخی از آنان وقت صحبت داشته باشند؟! معلوم نبود کار هیئت رئیسه شمارش آراست یا تصمیم گرفتن برای چگونگی اداره جلسه.  رای گیری و مراسم مکرر شمارش آرا با کارت های سبز و زرد و سفید، نمایشی بود از «دمکراسی» و رضایت مردمی که همیشه از رای دادن محروم بوده اند و بالاترین مفهوم دمکراسی برای شان رای دادن است حالا نتایج رای چی باشد مهم نیست. مثلا اینکه در یک رای گیری کاملا «دمکراتیک» در روز دوم این نشست زنان شرکت کننده بطریقی «دمکراتیک» و مبتنی بر آرای همه شرکت کنندگان کاملا از صحنه خارج شدند! و البته هیئت رئیسه جلسه برای خالی نبودن عریضه 2 زن را وارد کمیسیون 11 نفره بررسی سند سیاسی کرد. تا روز آخر کار هیئت رئیسه به این روال بود برای ساده ترین مسائل نمی توانست تصمیم بگیرد و گاه نیز برای مسائل مهمی که باید به رای گذاشته می شد خودسرانه تصمیم می گرفت مثلا تصمیم اینکه آقای فریدون احمدی منتسب به سازمان اکثریت بعنوان ناظر در کمیسیون سند سیاسی شرکت کند!

برخی از زنان این طیف که بر روی تصویب طرح سهمیه بندی زنان پافشاری می کردند جبهه مشارکت اسلامی را که طرح 30 درصدی سهمیه برای زنان قرار داده به رخ هم قطاران مرد خود کشیدند، تا شاید خجالت کشیده و به طرح سهمیه بندی آنان رضایت دهند. اما روشن است  که مسئله زن وجایگاه فرودست آنان با مسئله سهمیه بندی حل نخواهد شد. باور کنید حتی اگر در این جلسه بجای سهمیه 50 درصدی زنان می گفتند 90 درصد باز هم زنی حاضر نمی شد در این جمع قرار گیرد. به همین دلیل ساده که دیدگاه مردسالارانه در این جمع بسیار عیان بود.  می گویند درجه آزادی و دمکراسی در هر جامعه ای را با موقعیت زنان باید اندازه گرفت، می توان همین معیار را در مورد افراد و سازمانها و تجمعات نیز بکار برد. با این تعریف می توان به این تجمع نمره صفر در مورد برخورد به مسئله زنان  داد. فقط موضوع این نبود که هیچیک از آقایان «چپ» و «ملیون» و ... حاضر نبودند به زنان رای دهند، بلکه زبان مردانه و زن ستیز گاهی چون سیلی بصورت زنانی می خورد که باور کرده بودند در این تجمع سهمی دارند. بخصوص وقتی که این کلمات بارها و بارها تکرار شد: «دوستان، برادران، برادران عزیز، آقایان ...» و یا «زنان حقوق خودشان را به ما تحمیل کردند»! بعبارتی حتی در زبان نیز نتوانستند ژست دمکراتیک را رعایت کنند!

 در این سه روز بحث حول سند سیاسی صورت نگرفت و هر آنجا هم که قرار شد بحث حول بندهای سیاسی آن صورت گیرد بلافاصله تبدیل به جدل های بی معنا بر سر نام  این تجمع و یا مسائل تشکیلاتی دیگر می شد. ناتوانی و بی نظمی در پیشبرد جلسات نیز آن چنان بود که در همانجا با خود فکر می کردم چگونه می توان این هرج و مرج و بی نظمی را روی کاغذ به نظم کشید!  موضوعاتی که برای بحث اعلام می شد اصلا اهمیتی نداشتند چون اصولا روال بحثها «هرچه می خواهد  دل تنگت بگو» بود. مثلا هیئت رئیسه موضوعی را برای گفتگو و بحث اعلام می کرد اما  کسانی که پشت میکروفن می رفتند موضوع دیگری را بحث می کردند! بد نیست بدانیم افرادی که فرصت گفتگو داشتند  معمولا خودی ها بودند، حتی با اینکه برای گفتن دو جمله باید ساعتها در لیست طولانی نوبت صبر می کردی، اما میکروفن سخاوتمندانه و با اشاره ای در اختیار برخی از «ما بهتران» (بقول معروف یک عده صاحب مجلس) قرار می گرفت. در یکی از مباحث 14 نفر وقت گرفتند تا صحبت کنند،  بدلیل تنظیم وقت اعلام شد که فقط 10 نفر می توانند صحبت کنند. 2 نفر از این تعداد اعلام انصراف کردند. بین 12 نفر باقی مانده قرعه کشی  شد و بطرز حیرت انگیزی 2 نفر غیر خودی حذف شدند!  اگر تصادفا کسی از خودیها وقت صحبت پیدا نمی کرد پدیده ای بنام افراد «ویژه» هم وجود داشت تا در فرصت «ویژه» به پیام ها و نطرات «ویژه» خود بپردازند. مثلا خارج از برنامه و نوبت چند نفر پشت میکروفن رفتند یکی از آنان فحاشی و حمله به کمونیستها یا بقول خودش مارکسیست لنینیستها را آغاز کرد، یکی در وصف دولت آمریکا و برتری آن نسبت به دولت فرانسه سخن سرایی کرد و خلاصه ته بحث اش این بود که آمریکایی ها بیشتر هوای اپوزیسیون را دارند تا فرانسوی ها!! این اتفاق تحت توجیهات گوناگون به کرات در این سه روز رخ داد.

قلابی ترین بحثی  که جمهوری خواهان لائیک و دمکرات در اسناد خود و شفاها بر آن تاکید تاکید داشتند این بود که افراد به صفت فردی در آنجا هستند و نه سازمانی، در حالی که از همان روز اول قلابی بودن آن  بر ملا شد زمانی که برنامه با پیام سازمان اکثریت آغاز شد. البته از حق نباید گذشت سهم سازمان اکثریت در برپایی این نشست بسیار بود، دست اندرکاران بالای این سازمان همه این سه روز در لباس ناظر و کارچاق کن و میانجی و ... فعال بودند. در واقع این سازمان هم بشکل فرد و هم بشکل سازمان و هم بعنوان فعالین اتحاد جمهوری خواهان برلن حضور داشتند.

 در همین سه روز کاملا مشهود بود که مشارکت فردی است اما سهمیه بندی ها سازمانی است. بویژه زمانی که بحث دفاع از منشورها و سندهای پیشنهادی شد و هیئت رئیسه اعلام کرد که اینجا سه گرایش سیاسی است: «چپ ها»، «ملیون» و «دین باوران». و قرار شد صرفنظر از تعداد شرکت کننده هر گرایش به آنان فرصت بحث و نظردهی و دخالتگری داده شود.  در مقابل سئوال برخی از شرکت کنندگان که منظور از چپ کیست گفتند: «راه کارگر»، «سازمان اکثریت» و «اتحاد فدائیان». از آنجایی که افراد این سازمانها آمده بودند تا از طرح سازمانی شان برای این اتحاد دفاع کنند در نتیجه مجبور شدند برای اینکه همه اختیارات (بهتر است بگوییم غنایم) به یک سازمان نرسد هنگام انتخاب هیئت هماهنگی 21 نفره هر فرد فقط به 11 نفر رای دهد!!

یادآوری کنیم که در این تجمع منفردینی هم بودند که در آنجا اعلام کردند که دیگرچپ نبوده و در آن جلسه نماینده آمال و آرزوی «مصدقی ها» بوده و دیگر کینه ای هم به سازمان اکثریت ندارند چون خیلی وقت است که خاطر رفقایی که بعلت همکاری این سازمان با رژیم جمهوری اسلامی دستگیر و اعدام شدند را فراموش کره اند و درضمن نمی شود در جاده دمکراسی و جمهوریت با «کینه ورزی و انتقام جویی» گام برداشت!

مصدقی ها  نیز وقتی صحنه را چنین دیدند با قهر و بغض گفتند که چرا نام مصدق در اسناد کم آمده است، اینکه مصدق تنها کسی است که آبروی تاریخی برای ایران خریده است.  دین باوران هم اعتراض داشتند که چرا کمیسیون سند سیاسی از کنار دین رسمی کشور یعنی اسلام با سهل انگاری رد شده است. البته باید اذعان کرد که این دو گروه رک گویی شان بیشتر از سه جریان دیگر بود که زبان خود را ده بار می چرخاندند تا حرفشان را بزنند. تنها انتقادی که به این دو گرایش وارد است اینکه  اگر نیمچه اعتباری هم داشتند با نشست و برخاست با رهبران سازمان اکثریت بعنوان یک جریان بدنام سیاسی از دست خواهند داد. یکی از دین باوران اعلام کرد که آنان علیرغم امتیازاتی که برای شرکت در حکومت داشتند، اما در کنار خلق باقی ماندند، معلوم نیست چه شده که امروز حاضر شده اند منافع خلق را بفروشند و  با کسانی که خیانت به خلق بر تارک شان نوشته شده است نشست و برخاست کنند.

حضور فعال اتحاد جمهوری خواهان (سازمان اکثریت و دارودسته بیژن حکمت و کلیه دوم خردادی های خارج کشور با دارودسته دوم خرداد داخل کشور که به جمهوری خواهان برلن مشهورند)  نیز بر زینت مجلس افزوده بود.  آنان صمیمانه در راه انتقال تجارب سیاسی و تشکیلاتی «دمکراتیک» خود به دست اندرکان مجمع پاریس مایه گذاشتند! البته «دمکراتیک» به این معنا که چگونه می شود پلاتفرم بی آزاری را درست کرد که دشمنان مردم مثلا دوم خردادی های حکومتی آزرده نشوند! اشتیاق اتحاد با این گروه در دل برخی از جمهوری خواهان لائیک قابل درک بود!

روز دوم معلوم شد که انتظار بحث در مورد سند سیاسی پیشنهادی بیهوده است و آقایان  رهبران (باور کنید زنی بعنوان نماینده فکری در این سازمانها در سطح رهبری آنجا نبود)  سازمانهای سیاسی شرکت کننده  می خواهند دعواهای سیاسی شان را بشکل مسائل تشکیلاتی و آئین نامه ای در جلسات سه روزه به پیش ببرند. این هم سنت شناخته شده همه جریانات لیبرال است که نمی خواهند مردم درگیر مسائل سیاسی شوند و اختلافات خود را هم رک و صریح اعلام نمی کنند.  در حقیقت این گرایشات و سازمان های سیاسی می خواستند به زد و بندهای سیاسی خود با یکدیگر در حضور تعدادی افراد با حسن نیت مشروعیت بخشیده و چهره دمکراتیک به آن دهند. مثلا به شکل مضحکی بحث گره خورده بود روی اینکه اسم این تجمع «جنبش» باشد یا «اتحاد»! قبل از اینکه محتوای توافق سیاسی روشن شود. و خلاصه اینکه بنظر می آمد این جریانات سیاسی تمایل دارند اتحاد سیاسی خود را پشت پرده سازمان دهند و جماعت منفرد شرکت کننده یا سازمانی هم بشکلی دمکراتیک «آب بیار، آتش ببر» ماجرا شوند! بیشترین بحث سیاسی بین برخی از «ما بهتران» در راهروها و حیاط خلوت محل  جلسه بود. اما یک چیز روشن بود و تقریبا بسیاری از دست اندرکاران بطرق مختلف هم اعلام کردند: «ما آماده ایم تا این سند سیاسی را هرچه بیشتر کمرنگ کنیم تا همه بتوانند باشند....» «ما خود را به نهایت کاهش داده ایم تا متحد شویم» (عجب! به امید اینکه این دوستان در پروسه کاهش خود محو نشوند)، « ما باید آنقدر کم خواه باشیم تا کثرت گرا شویم»  برخی نیز گشاده دستی کرده اعلام کردند که  ما در مورد مسائلی از قبیل حق ملل در تعیین سرنوشت خود  چشم پوشی می کنیم تا با شما متحد شویم! نمی دانم چگونه می توان به افرادی که به راحتی حقوق چند میلیون نفر  را بخشش می کنند، اعتماد کرد؟

 

کمی هم به سند سیاسی بپردازیم سندی که قرار بود کمرنگ شود تا حول آن اتحاد گل و گشادی بنام جمهوری خواهان لائیک و دمکرات صورت گیرد، آنقدر گشاد که اتحاد جمهوریخواهان (برلین) نیز همراه با متحدین دور و نزدیک در آن جا بشوند.

واقعیت این است که سند پیشنهادی مثل گلیم وصله و پینه ای  نیمداری بود که بدرد هیچ کاری حتی بدرد صاحبان سند هم نمی خورد. سندی مملو از فرمولبندی های گنگ و عام، کشدار  و دو پهلو بود، تا هرکس با ظن خود یار آن شود. به اصطلاح زرنگی سند نویسان در آن بود که وارد مسائل خاص نشوند، مسائل خاصی که مردم در اشتیاق دانستن راه حل آنها هستند. مثلا سند صحبت از برچیدن نظام جمهوری اسلامی می کند اما معلوم نیست چه چیزی را می خواهد برچیند؟ تکلیف گردانندگان جنایتکار رژیم جمهوری اسلامی همانهایی که کشتار سالهای 60 و قتل عام سال 67 و قتل های زنجیره ای را سازمان دادند، چه می شود؟ تکلیف ارتش، سپاه، بسیج، زندانها  وسازمان امنیت بعبارتی نیروهای نظامی و سرکوبگر  که قلب این دولت است چه خواهد شد؟ آیا باید به نیت خیر افراد باور کنیم و یا اینکه فردای تحولات همه این نهادها دست نخورده باقی خواهند ماند  و این بار گروه دیگری آنها را بکار خواهد گرفت؟

سند صحبت از برابری زن و مرد می کند. قرار است کدامیک از نابرابری ها برطرف شود؟ تکلیف میلیونها زن کارکنی که از دستمزد برابر با مردان محرومند، چه می شود؟ تکلیف میلیونها زن دهقانی که از حق مالکیت بر زمین محرومند، چه می شود؟ تکلیف رنج هایی که زنان از دخالت اسلام در زندگی شان می برند چه می شود؟ این عوامل اصلی و مشخص نابرابری حقوقی میان زن و مرد است که در این سند مسکوت مانده است. شک ندارم که طرح لغومجازات  سنگسار به معنای آزادی رابطه جنسی برای هر زن و مرد و هم چنین حقوق هم جنسگرایان  مثل بمبی بود که در این جمع منفجر می شد!

سند بر جدایی دین از دولت تاکید می کند و حتی فراموش نمی کند که بر آزادی پیروان همه ادیان و مذاهب در تبلیغ و ترویج تاکید گذارد اما فراموش می کند سخنی از حقوق بی خدایان و تبلیغ بی خدایی بگوید، آن هم در کشوری که نزدیک به یک قرن کمونیستها بدلیل بی خدایی سرکوب شده اند. 

سند از برسمیت شناختن تنوع قومی و ملی صحبت می کند و از حل مسئله ملی به شیوه دمکراتیک و بدون توسل به زور و خشونت، اما روشن نمی کند که اگر ملتی بخواهد جدا شود چه بر سرنوشت او خواهد آمد؟ تازه طی این سه روز معلوم شد که هنوز خیلی ها در این جمع مردم کرد و آذری و ...  را اقوام ایرانی می خوانند که حتی فدرالیسم و خودمختاری از سرشان زیاد است نه ملت های مختلف در زندانی بنام ایران!

 بخش استقلال در این سند شاهکار است! شاید اولین سند سیاسی در تاریخ ایران باشد که در مورد استقلال صحبت می کند اما معلوم نیست استقلال از کی و چی؟ از کره مریخ یا کره ماه؟  تو گویی در جهانی امپریالیستی زندگی نمی کنیم. سنداز مخالفت با دخالت نظامی خارجی می گوید اما از بردن نام دولتی که امروزه  درهمه جای جهان دخالت و تجاوز نظامی می کند اجتناب می کند. آیا اجتناب  از نام بردن آمریکا شک برانگیز نیست؟

در مورد بخش عدالت اجتماعی نیاز به بحث نیست چون بسیاری از اعضای اتحاد جمهوری خواهان لائیک و دمکرات مبنای «دمکرات» منشی شان مخالفت با منافع طبقه کارگر و زحمتکشان است بعلاوه ارادت بسیار به بند حق مالکیت منشور حقوق بشر دارند.  بهمین دلیل هم در بخش عدالت اجتماعی سرنوشت مالکیت بنیادها و زمین های بزرگ روشن نیست؟ 

اما مدافعان این سند و احتمالا سند کمرنگ تر برای همه این مسائل پاسخ داشتند: «ما قرار نیست به جزئیات بپردازیم. مجلس موسسان به همه اینها خواهد پرداخت.» محلس موسسان و حقوق شهروندی جعبه هایی جادویی هستند که قرار است تمام ناروشنی ها این سند سیاسی را برطرف کنند. و فقط یک سئوال کوچک باقی می ماند که اگر از مجلس موسسان کذائی از طریق رای گیری امثال سلطنت طلبان و دوم خردادی ها سر بر آورند چه خواهد شد، همانطوری که در همین نشست زنان طبق آرا حذف شدند....

خلاصه پس از دو روز رای و رای گیری و مشق آئین نامه ای و قهر کردن برخی از خانمها کمیسیونی شکل گرفت تا سندی سیاسی آماده کنند که باب طبع همه باشد.  صبح روز یکشنبه در میان «هلهله و شادی» اعلام شد که کمیسیون موفق به تنطیم سندی سیاسی شد: کوه موش زائید!  کشاکش بین کسانی که هنوز گوشه چشمی به مذهب  داشتند و از کلمه لائیک خوششان نمی آمد و کسانی که حداقل در نام جمهوری جایی برای مذهب قائل نبودند، کشاکش بین کسانی که طرفدار فدرالیسم بودند با کسانی که ذره ای از تمامیت ارضی کوتاه نمی آمدند، کشاکش بین عدالت جویی باسمه ای چپ های نادم یا سربزیر با حقوق بشری های طرفدار مالکیت خصوصی چیزی از سند پیشنهادی باقی نگذاشت. سند لیبرالی که از هر طرف آنقدر آن را کشیده بودند که دیگر همان گلیم رنگ و رفته نخ نمای قبلی هم نبود ودر کشاکش گرایشات گوناگون تکه پاره شده بود!  هر چی بود دیگر گلیم نبود! سندی شامل نقاط اشتراک و نقاط افتراق که درمانده بودند نقاط اشتراک آن را به رای گذارند یا افتراق یا هر دو!

عمده نقاط افتراق همان مسائلی بود که اتحاد جمهوری خواهان لائیک و دمکرات بعنوان تفاوت پایه ای خود با جمهوری خواهان برلین جلو گذاشته بودند و کسانی را که حاضر نشده بودند زیر برنامه اتحادجمهوریخواهان برلین بروند حول خود جمع کردند. پس معادله حل شد!

عده ای که عمدتا جریانات بدنام سیاسی بودند اتحاد جمهوری خواهان (برلین) را تشکیل دادند. عده ای دیگر که دلشان اتحاد می خواست و در ضمن حاضر نبودند با جریانات بدنام بروند نیز اتحادی بنام جمهوری خواهان لائیک و دمکرات تشکیل دادند. در میان این جمع نیروهایی بودند که حاضر شدند هر سازشی را بکنند تا با عده قبلی متحد شوند.  حالا دوستان جمهوری خواه لائیک سرفراز هستند چون مستقیما با دوم خردادی های داخل کشور  و سازمان اکثریت وارد مراوده نشدند بلکه یک راهرویی به کوتاهی جمهوری خواهان را در مقابل دارند، انشااله مبارک است!

این سند جریاناتی است که می خواهند بر خواست اتحاد طلبی به حق مردم سوار شوند. اگر اکثریت مردم ضرورت اتحاد را برای برچیدن نظام جمهوری اسلامی با همه دم و دستگاهش مد نظر دارند اما این جریانات بیشتر به فکر شکل دادن بلوک های انتخاباتی خود  برای بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی هستند تا اینکه راهی به مردم برای سرنگونی این رژیم نشان دهند.

 9 سپتامبر 2004

www.8mars.com

zan_dem_iran@hotmail.com