اسیدپاشی: تشدید خشونت بر زنان

اسیدپاشی: تشدید خشونت بر زنان

یادداشت ارسالی توسط یکی از خواننده‌گان نشریه هشت مارس

 

روز ۱۴ ژوئیه‌ی 2017 در عرض 72 دقیقه، یک موتورسوار در 5 حادثه‌ی اسیدپاشی در لندن شرکت کرد. این در حالی است که اسیدپاشی در لندن به‌صورت گسترده‌ای روبه افزایش است و در چند سال گذشته رشد نجومی داشته است.

قربانیان اسیدپاشی می‌توانند از هر نژاد، ملیت، جنسیت، مذهب و هر سنی باشند؛ اما قربانیان اصلی آن، جوانان فقیر غیربومی و زنان جوان هستند. به‌همین دلیل حوادث اخیر این نگرانی را برای مردم به‌خصوص مهاجرین و زنان بیشتر کرده است. در سه سال گذشته در انگلستان 1800 حمله با اسید گزارش‌شده که یک رکورد جهانی محسوب می‌شد که با احتساب حملات اخیر و افزایش تصاعدی این حملات، این رکورد بازهم شکسته خواهد شد. حوادث مربوط به اسیدپاشی در سه سال گذشته سه برابر افزایش‌یافته است. در حال حاضر در انگلستان به‌طور متوسط هرروز 2 حادثه‌ی اسیدپاشی گزارش‌ می‌شود که بیشتر آن‌ها در لندن انجام‌گرفته است. (مواردی هم وجود دارد که گزارش نشده‌اند، چراکه این امر اعضای خانواده را هم درخطر قرار می‌دهد)

علی‌رغم کثرت حوادث مربوط به اسیدپاشی دولت و پلیس هیچ‌گاه به‌صورت جدی به آن برخورد نکرده‌اند، هرچند که گسترده‌گی آن در ماه‌های اخیر باعث شده که این روزها خبرهای مربوط به اسیدپاشی بیشتر به رسانه‌ها راه یابند. پلیس هم گفته که ماشین‌های گشت را با بسته‌های کمک‌های اولیه و بطری‌های آب، مجهز کنند تا بتوانند اقدامات سریع اولیه را انجام دهند.

اما دلیل افزایش تصاعدی اسیدپاشی در ماه‌های اخیر چیست؟ واقعیت این است که در انگلستان 22 درصد، یعنی نزدیک به یک‌چهارم اسیدپاشی‌ها در مناطق فقیرنشینِ لندن صورت گرفته است. «نیو هام» یکی از مناطق فقیرنشین و مهاجرنشین در شرق لندن است که وقوع اسیدپاشی در آن بیش از سایر مناطق بوده است. این مسأله نشان می‌دهد ازیک‌طرف این مناطق فقیرنشین، محلی برای تسویه‌حساب‌های باندهای موادمخدر و ... است؛ و از طرف دیگر به‌طور روزفرونی خشونت بی‌رحمانه علیه پناه‌جویان و مهاجرین در حال گسترش است.

حمله با اسید در انگلستان و اروپا قدمتی بیش از 200 سال دارد. اولین اسیدپاش که دادگاهی شد، در سال 1833 در اسکاتلند به زندان محکوم شد. سال 1873 یک ژورنالیست در مورد حملات اسیدی نوشت: «این چرکی است بر چهره‌ی ملی ما»؛ درحالی‌که امروزه به‌دروغ برخی رسانه‌ها، وبلاگ‌ها و ... در تبلیغات خود علیه پناهنده‌گان و مهاجرین ادعا می‌کنند که اسیدپاشی یک پدیده‌ی وارداتی از «شرق» است.

 امروزه در اروپا، بخش بزرگی از حملات با اسید توسط فاشیست‌ها علیه پناه‌جویان، هم‌جنس‌گرایان و زنانِ مهاجر انجام می‌گیرد. این مسأله در ارتباط با اسیدپاشی‌های اخیر در لندن پررنگ‌تر هم می‌شود.

اسیدپاشی در سطح بین‌المللی هم‌ رابطه‌ی مستقیمی با حملات علیه زنان داشته و دارد. 80 درصد قربانیان اسیدپاشی در جهان زنان هستند. ما با اسیدپاشی به روی دختران و زنان جوان در ایران آشنا هستیم که باندهای وابسته به حکومت چگونه با اسیدپاشی می‌خواهند زنان را وادار به رعایت حجاب کنند. در جوامعی مثل پاکستان، افغانستان، ایران و ... زنی که قربانی حمله با اسید می‌شود، مجبور می‌شود، تمام عمر سروصورت خود را بپوشاند.

در بسیاری موارد در ایران و افغانستان هنگامی‌که مردان در مقابل درخواست ازدواج یا برقراری رابطه‌ی دوستی پاسخ منفی دریافت می‌کنند، به علت خدشه‌دار شدنِ حس خودخواهی و خودپرستی‌شان، به روی زنان اسید می‌پاشند؛ آن‌هم با این منطق: «اگر به من تعلق نداری پس به هیچ‌کس دیگری نمی‌توانی تعلق داشته باشی». اسیدپاشی در اثر دعواهای ناموسی و خط ‌ونشان‌های خانواده‌گی ـ عمدتاً علیه زنان ـ سیر صعودی دارد.

اسیدپاشی به‌صورت دختران و زنان جزئی جداناشدنی از روابط مردسالار است که هدفش مجبور کردن زنان به تبعیت از مردان است. به‌عبارت‌دیگر تنبیه زنی است که به خواست مردی تن نداده است و معیارهای جامعه‌ی مردسالار را رعایت نکرده و حرکتی انجام داده است که ممکن است آثار استقلال زن را در خود داشته باشد؛ و از طرف دیگر اخطاری است به دیگر زنان تا هرگز از خط قرمز‌های جامعه‌ی مردسالار عبور نکنند.

قربانیان اسیدپاشی از تأثیرات روانیِ بی‌وقفه و ابدی آن رنج می‌برند؛ و هر روز با آن در چالش‌اند. همانند زندانیِ محکوم‌ به حبس ابدی هستند که حتا حق بررسی مجدد پرونده را هم ندارند. بازمانده‌گان این جنایت اگر تمکن مالی داشته باشند، ممکن است بیش از صدبار عمل جراحی کنند؛ و هر بار که زیر تیغ جراحی می‌روند، جنگ امید و ناامیدی شدیدتر می‌شود. بسیار واضح است که اکثریت اسیدپاشی‌ها در مورد زنان فقیر اتفاق می‌افتد که از تمکن مالی برای عمل جراحی‌ محروم‌اند. اینان باید به‌مراتب درد بیشتری تحمل کنند؛ و ممکن است به اوج ناامیدی برسند. به قول یک قربانی: «من بسیار زنده‌دل و زیبا بودم. بلندپرواز با آرزوهای زیاد. اکنون زشت و تبدیل به جسدی گشته‌ام که صرفاً نفس می‌کشد.» این اتفاق تأثیرات روانی عمیق و ماندگاری مانند نگرانی، اضطراب، افسرده‌گی، ایزوله شدن اجتماعی و ... بر قربانیان اسیدپاشی خصوصاً زنان دارد. سوختن آرزوها که به‌مراتب از سوختن پوست و گوشت بیشتر سنگینی می‌کند، پایان نمی‌یابد.

اسیدپاشی فاشیست‌ها علیه پناه‌جویان و مهاجرینِ غیرسفید و زنانِ مسلمان، اسیدپاشی علیه هم‌جنس‌گرایان و... در چارچوب یک نظام ستمگرانه، استثمارگرانه که بر پایه‌ی تبعیض شکل گرفته، امکان‌پذیر است؛ اما مهم است بدانیم که زنان قربانیان اصلی این خشونت وحشیانه هستند که نشان می‌دهد که اسیدپاشان انگیزه‌ی این جنایت فجیع را از یک سیستم مردسالارانه با فرهنگ، سنت، آداب‌ورسوم زن‌ستیز دریافت می‌کنند؛ و این خود شاهدی بر حدت‌یابی ستم جنسیتی و خشونت علیه زنان است.

این فجایع فقط بخشی از مناسباتِ خونین حاکم بر این جهان است. جهانی که نیمی از اهالی آن توسط نیمه‌ی دیگر به بند کشیده شده‌اند. جهان مردسالاری که فرهنگ، آداب‌ورسوم ستمگرانه، تبعیض‌گرایانه و سرکوب‌گرایانه علیه زنان را در ابعادی وسیع اعمال می‌کند. هرچند زمان را نمی‌توان به عقب کشید؛ اما آنچه می‌توان انجام داد این است که بتوانیم مبارزه‌ای متحد و هدف‌مند برای افشای سیستم حاکم برجهان که عامل اصلی این خشونت و سایر خشونت‌هاست، به‌پیش ببریم. ö