رواج سوءاستفاده‌ی جنسی از زنان در زندان زنان تاتویلر در آلاباما

رواج سوءاستفاده‌ی جنسی از زنان در زندان زنان تاتویلر در آلاباما

مصاحبه‌ی روزنامه‌ی «انقلاب» با وکیل شارلوت موریسون - ١٠مارچ ٢٠١٤- (revcom.us)

 

برگردان: دیبا دلارا

در ماه مه سال ٢٠١٢ سازمان غیرانتفاعی «ابتکار عدالت برابر (ئی جی آی)»، به همراه وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا، شکایت نامه‌ای تنظیم کردند و خواستار بررسی سریع و همه جانبه‌ی پلیس فدرال از موضوع سوءاستفاده‌ی جنسی گسترده از زنان زندانی توسط مامورین مرد در زندان زنان جولیا تاتویلر (Julia Tutwiler) در شهر وتامپکا (Wetumpka)، ایالت آلاباما شدند. در تحقیقی که از سوی ئی جی آی که در شهر مونتگومری (Montgomery) مستقر است انجام شد، از جنایات تکان‌دهنده‌ای که علیه زنان در زندان تاتویلر هم‌چون تجاوز، خشونت جنسی، خرید و فروش سکس در قبال وسایل اولیه‌ی مورد نیاز و سرکوب سیستماتیک هر زندانی که شکایتی علیه این آزارِ جنسی انجام دهد، پرده برداشت. در ژانویه‌ی ٢٠١٤، وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا (DOJ) پس از تحقیقی که خود انجام داد، نامه‌ای خطاب به فرماندار آلاباما نوشت با این مضمون که شرایط زندان تاتویلر، نقض حقوق اساسی زندانیان است. وزارت دادگستری (DOJ) به کل تاریخچه سوءاستفاده‌های جنسی و خشونت در زندان تاتویلر پی برد و این که زنان از عدم امنیت خود در زندان ترس دارند، در یک «محیط جنسی باز و غیرقابل کنترل به سر می‌برند که شامل تماس‌های جنسی آزاردهنده بین کارکنان زندان و زندانیان، فعالیت‌های جنسی از قبیل نمایش لخت بدن توسط کارکنان، ادبیات و آزار توهین‌آمیز غیرحرفه‌ای جنسی و دید زدن عامدانه‌ی زندانیان در حین دوش گرفتن، ادرار و مدفوع کردن است.»

شارلوت موریسون، وکیل ارشد مؤسسه‌ی «ابتکار عدالت برابر (EJI)»، شخصی بود که به تحقیق در مورد زندان تاتویلر و برخی از پرونده‌های قانونی زندانیان که مورد آزار جنسی قرار گرفته بودند، پرداخت. او هم‌چنین به ملاقات زنان در زندان  تاتویلر می‌رود و با آن‌ها درباره‌ی شرایط زندان صحبت می‌کند و مدافع حقوق آن‌ها می‌شود. در پی انتشار مقاله‌ی مهمی در نیویورک تایمز، که شرایط زندان تاتویلر را برملا کرد (٢ مارچ ٢٠١٤)، خبرنگار روزنامه‌ی انقلاب، لی اونستو (Li Onesto)، با خانم موریسون درباره‌ی تحقیق  به عمل آمده از طرف ئی جی آی در مورد زندان و شرایط زندگی روزمره‌ی زنان زندانی مصاحبه کرد. در زیر گزیده‌ای از این مصاحبه آمده است:

لی اونستو: شاید بتوانی با صحبت کردن درباره‌ی انواع سوءاستفاده‌هایی‌ که «ابتکار عدالت برابر (ئی جی آی)» در تحقیق خود از زندان زنان تاتویلر برملا کرد، شروع کنی.

شارلوت موریسون: ما با بیش از پنجاه زن در طول دوره‌ی تحقیق خود مصاحبه کردیم و هر کدام از این زنان یا خود مورد آزار و سوءاستفاده قرار گرفته بودند و یا این‌که شاهد انجام آن نسبت به زن دیگری بوده‌اند. آزار جنسی‌ یک امر شایع بوده است، از قبیل صدا زدن زنان با اسم یکی‌ از اعضای بدن‌شان به جای اسم‌شان، دید زدن زنان توسط مامورین مرد در حین ادرار یا مدفوع کردن، اصلاح کردن و دوش گرفتن هر روز اتفاق می‌افتاد. مأمورین مرد در حمام ها، توالت‌ها و رخت‌کن‌‌ها در همه جا حضور داشتند.

زنان برای این‌که بتوانند در برنامه‌های توان‌بخشی‌ شرکت کنند، به آموزش‌گاه مربوط به توانایی‌های شغلی بروند، هر روز مورد بازجویی لخت بدنیِ به شدت خصمانه‌ی مامورین مرد قرار می‌‌گرفتند. آن‌ها، هم قبل از رفتن و هم در بازگشت از آموزش‌گاه، لخت صف می‌‌کشیدند تا بازجوییِ بدنی شوند. برای هر زنی‌ این یک تجربه‌ی وحشتناک است - خصوصا زنانی که ضربه‌ی روانی‌ شدید و سوءاستفاده‌ی جنسی‌ را تجربه کرده‌اند به هیچ وجه نمی‌توانستند با این موضع کنار بیایند به همین دلیل  قادر به شرکت در این برنامه‌ها و کلاس‌ها نبودند. آن‌ها دو راه  داشتند؛ یا مورد چنین سوءاستفاده‌ها و پستی‌هایی قرار بگیرند و یا این‌که در این برنامه‌ها شرکت نکنند.

زنان مورد تجاوز قرار گرفتند. آزمایشات ژنتیک موجود تأیید می‌کند که پدران کودکان متولد شده از این تجاوزات همان مأمورین زندان بوده‌اند. زنانی هستند که مأموران به آن‌ها پیشنهاد «پول به ازای سکس» دادند. در حقیقت آن‌ها به بهانه‌ی دادن وسایل مورد نیاز زنان که در زندان به اندازه‌ی کافی در دسترس نبود، از زنان می‌خواستند که به آن‌ها سرویس جنسی بدهند. این پیشنهادات در زندان، یعنی در جایی بود که زنان حتی دستمال توالت کافی برای یک ماه هم نداشتند. پس برای زنان فقیر، زنانی که هیچ پولی نداشتند، بدست آوردن چیز هایی مثل نوار بهداشتی...

 £ آیا منظورت این است که زنان برای تهیه‌ی نوار بهداشتی و دستمال توالت مجبور به پرداخت پول بودند؟

¢ مقدار وسایل بهداشتی که در اختیارشان قرار می‌گرفت آنقدر ناچیز بود که هر زنی در زندان به تو خواهد گفت که این مقدارکفایت نمی‌کند تا بتوان با آن یک ماه را سر کند. بنابراین آنان مجبور می‌شدند به خفت و خواری تن دهند تا بتوانند دستمال توالت و نوار بهداشتی کافی داشته باشند. این یک سطح ترس از محرومیت در زندان است و تو به آن سوءاستفاده‌ی جنسی را اضافه کن. این واقعا یک محیط خطرناک و شکنجه دهنده برای زنان است. این خشونتی در نقض قانون اساسی است. سازمان عدالت می‌گوید این چنین وضعیت‌هایی که در زندان موجود است، ظالمانه و غیرعادی است و نقض اصلاحیه‌ی هشتم است.

 £ تو درباره‌ی عامل ترس حرف زدی. من درباره‌ی این‌که زنان صرفا به خاطر گزارش کردن این موارد سوءاستفاده به سلول انفرادی منتقل می‌شدند مطلب خواندم.

¢ این چیزی است که از دهه‌ها پیش برقرار بوده است. این‌که اگر زنی گزارش کند مأموری پیشنهاد جنسی به آن‌ها داده و یا آن‌ها را مورد سوءاستفاده‌ی جنسی قرار داده، او را برای تنبیه از جمع جدا نگه می‌داشتند.

£ می‌توانی کمی بیشتر درباره اش توضیح بدهی؟

¢ در یک سلول مجزا قرار می‌گیری و نمی‌توانی به خانواده‌ات زنگ بزنی، نمی‌توانی وسایل مورد نیازت را بخری؛ و منظور وسایل کاملا ضروری و اولیه است و نه چیزهای لوکس. تو در یک سلول حبس شده‌ای و نمی‌دانی چه زمانی بیرون خواهی آمد. این استراتژی است که سازمان تجدیدنظر در طی دهه‌ها با هر زنی که گزارشی می‌داد، داشت. ما متوجه هستیم که متصدی امور زندان این را تغییر داد، ولی نه تا زمانی که وزارت دادگستری (DOJ) درخواست رسمی داد. ما با او چندین بارملاقات کردیم و سعی کردیم او را متقاعد به تغییر این سیاست‌ها نماییم.

ما از این موضوع واقعا عصبانی بودیم که با وجود چنان شواهد جدی و شوکه کننده‌یی مبنی بر این سوءاستفاده‌ها، نه تنها هیچ اقدام مناسبی انجام نمی‌شد بلکه از این شرایط در واقع حمایت می‌شد. این‌ها فقط حرف و گزارش از سمت سازمان ما نبود - چون آن‌چه را که ما به عنوان سازمان وکلا می‌گوییم را می‌شود گوش نداد. ما پرونده‌هایی از محکومیت‌های کیفری سال ٢٠٠٩ تا ٢٠١١ را برای مسئول زندان می‌بردیم. هر تحقیق ساده از تاریخ محکومیت کیفری نشان می‌دهد که ٦ نفر از مأمورین در زندان تاتویلر محکوم به عمل جنسی جنایی شده‌اند. این رقم بزرگی است؛ و سپس آن‌چه که وزارت دادگستری قادر شد از تحقیقات‌شان بدست آورد، رکوردی اضافه بر این بود که نشان داد ٣٠ درصد کارمندان سازمان تجدید نظر مورد بازجویی جنایی قرار گرفته بودند. در واقع بیش از ٣٠ تن از مأمورین زندان در آن دوره زمانی مورد پی‌گرد جزایی قرار گرفته بودند. بنابراین  می‌توان گفت سازمان تجدید نظر (DOC) از این‌که در زندان چه می‌گذرد بی‌خبر بود! وزارت دادگستری این‌ها را از مدارک ثبت شده‌ی خود بازگو می‌کند و ثبتیات خودِ سازمان تجدید نظر (DOC) تمام این شکایات را بایگانی می‌کند. آن‌ها یک مأمور داشتند که  فقط ٢٣٠ مورد شکایت از او شده بود. آن‌ها به خوبی می‌دانند که مأمورین دردسرساز در زندان چه کسانی هستند و این‌که آن‌ها متوجه شدند که عمل مشخصی از سوءاستفاده جنسی در زندان شایع است ولی آن‌ها بجای این‌که کاری در این رابطه انجام دهند، این تخلفات را حمایت نیز می‌کنند.

£ من یک گزارش از «ابتکار عدالت برابر» که در شکایت از یک زندان مردانه بود را خواندم که در آن‌جا سوءاستفاده‌ی جنسی و وحشی‌گری وجود داشت و مشخص شد که حداقل یکی از این مأمورین از زندان تاتویلر به این زندان مردانه منتقل شده بود چون در آن‌جا به سوءاستفاده‌ی جنسی متهم شده بود.

¢ بله! چندین مأمور از زندان تاتویلر به زندان المور (Elmore یکی از زندان‌های مردانه است که در آن چند مورد سوءاستفاده‌ی جنسی و اعمال بی‌رحمانه گزارش شده است)، منتقل شده بودند. ما قویا بر این باوریم که این مشکل مربوط به سیستم کلی آلاباما است که موضوع رهبری را در بر می‌گیرد. یک رهبری وجود دارد که موجب خلق یک فضای به شدت توهین‌آمیز و تنبیهی در زندان‌ها می‌شود که در برابرش سکوت می‌شود. در واقع مأمورینی که خود را با چنین ذهنیتی مطابقت می‌دهند یا امکان ایجاد این چنین فضایی را در زندان تسهیل می‌کنند، کسانی هستند که معمولا ارتقاء درجه می‌یابند.

£ یک باور کلی ترویج پیدا کرده است و آن هم این است که چون مردم در زندان هستند، بنابراین هر نقض حقوق بشری در ارتباط با آنان مجاز است.

  ¢چیزی که از زنان در زندان تاتویلر شنیده‌ام، (با وجود این‌که این قبیل اتفاقات برای مدت زیادی ادامه داشته و زنان شکایت می‌کردند) این است که مردم یا ما را باور نمی‌کنند و یا بدتر این که ما را باور می‌کنند، ولی فکر می‌کنند که ما شایسته‌ی چنین اعمالی هستیم. بنابراین زمانی که گزارش وزارت دادگستری می‌گوید، این کارها جرم هستند، چون یک تنبیه‌ی ظالمانه و غیرمعمول می‌باشند و این اعمال نقض قانون است، زنان با چنان حس قوی تأیید می‌کردند که هرگز قبلا این نوع حس را تجربه نکرده بودند. چرا که به آن‌ها گفته می‌شد شما سزاوار چنین برخوردی هستید؛ و آن‌ها را در صورت گزارش دادن مجازات می‌کردند که این مفهوم را می‌دهد که نباید شکایت کنید. در واقع این اولین بار بود که یک مقام مسئول می‌گفت که این برخورد ها شایسته آن‌ها نیست و ما اصلا بر این باور نیستیم که این رفتار ها حق شماست.

سازمان تجدید نظر هیچ‌وقت چنین چیزی به آن‌ها نگفت. هرگز به آن زنانی که در سلول‌های انفردای زندانی می‌شدند، گفته نشد، نتیجه‌ی آن تحقیقات چه شد. آن‌ها تنبیه شدند و بعد هم چیزی به آن‌ها گفته نشد. نمی‌دانند که بر سر تحقیقات فردی‌شان چه آمد. آن زنانی که گزارش دادند که مورد تجاوز قرار گرفته بوده و یا پیشنهاد سکس به آن‌ها داده شده بود، نمی‌دانند که با آن مأمورین چه برخوردی شد. برخی از آن مأمورین هنوز در زندان کار می‌کنند. این زنان نمی‌دانند که چه بر سر شکایت‌شان آمد. آن‌ها شکایت می‌کنند که جرمی اتفاق افتاده، بعد هم هیچ اتفاقی نمی‌افتد. به این ترتیب، در گزارش وزارت دادگستری اولین باری است که یک مقام مسئول اظهار داشته است که این برخوردها شایسته‌ی زنان زندانی نیست.

 £ در طول بررسی‌های وزارت دادگستری شواهدی از دیگر نقض قانون یافت شد. شواهدی از قبیل شرایط و مراقبت‌های پزشکی و سلامت روان نامناسب، و یا رفتارهای تبعیض‌آمیز بر اساس نژاد یا گرایشِ جنسی یا هویتِ جنسی. آیا می‌توانید درباره‌ی این مسائل هم صحبت کنید؟

¢ بله، حتا در بررسی خودمان نیز ما موارد زیادی از تبعیض به خصوص مربوط به گرایش جنسی و همین‌طور لایه‌های دیگری از تبعیضات که زنان با آن‌ها روبرو می‌شوند را آشکار کردیم. در مورد مشکلات مربوط به سلامت روان باید بگویم که مسؤلین واقعا هیچ درمانی برای مشکلات روانی فراهم نمی‌کردند. در مورد مسایل پزشکی وضعیت بغرنجی در زندان تاتویلر برقرار است. ما با زنانی مصاحبه کردیم که سرطان سینه داشتند و بایستی هر هفته دو بار به شیمی درمانی می‌رفتند، ولی برای درمان برده نمی‌شدند و بین سه تا شش هفته شیمی درمانی را از دست می‌دادند. این مسائل به دلیل ناکارآمدی کارکنان زندان بود که این کارها را مدیریت نمی‌کردند. برای مثال زنان را به مکان‌های درمانی اشتباه می‌بردند و بعد از آن هم دیگر آن‌ها را به مکان مورد نظر برای شیمی درمانی نمی‌بردند. دیگر این‌که زنان در زندان مجبور به پرداخت چهار دلار برای دیدن پرستار بودند. بنابراین این دلیل دیگری بود برای این‌که زنان در زندان به پول نیاز داشتند تا حتی بتوانند شکایت خود را به یک دکتر ببرند.

 یکی از بی‌رحمانه‌ترین سیاست‌هایی که به اجرا در آمد در واقع در جواب به دادخواهی ما علیه سوءاستفاده‌ی جنسی در زندان بود. این زمانی بود که سرپرست زندان دستور داد که هیچ‌کدام از زنانی که در درمانگاه کار می‌کنند حق لمس کردن زنان دیگر را ندارند.

£  و این به چه دلیل بود؟

¢ خب! او (سرپرست زندان) این‌طور بیان می‌کرد که اگر کسی دیگر کسی را لمس نکند، یک راهی در جواب به مشکل سوءاستفاده جنسی در زندان است. برای این‌که یک یادآوری کرده باشم مثالی می‌زنم، یکی از بزرگ‌ترین مسائل مربوط به مدیریت پزشکی در زندان تاتویلر مدیریت بیماران دیابتی بود. تعداد زیادی از این بیماران هستند که اعضای بدن خود را از دست داده‌اند. بنابراین، این بیماران زمانی که روی تخت دراز می‌کشیدند، نیازمند کمک زنان دیگر بودند که آن‌ها را روی تخت بچرخانند تا زخم بستر نگیرند. آن‌ها در هنگام رفتن به دستشویی به کمک زنان دیگر نیاز داشتند. زنانی هستند که در بخش‌های ویژه‌ برای بیمارانی بودند که از سلامت آن‌ها قطع امید شده بود. تعداد بسیار زیادی از زنان سن بالایی بودند که در آستانه‌ی مرگ در آسایشگاه به سر می‌بردند و بنابراین به دیگران برای مراقبت وابسته بودند. در چنین شرایطی دستور داده شده بود که زنان به کسی دست نزنند. تعداد پرستاران در زندان بسیار اندک بود. یک زن به من گفت که او برای یک ساعت در انتظار یک پرستار بود که بیاید و او را بعد از مدفوع کردن تمیز کند. این زن که در آن بخش ویژه بود، در لباس خود مدفوع کرده بود و در نتیجه در وضعی به شدت بد به سر می‌برد و سرپرست زندان گفته بود که اگر کسی به او دست بزند تنبیه می‌شود.

 £ آیا این داستان‌ها مربوط به قبل از بازرسی ئی جی آی  است؟

¢ خیر، این مسائل قبل‌تر هم مورد توجه سازمان تجدیدنظر و قضات فدرال قرار گرفته بود. چندین درخواست هم ثبت شده بود. ولی هیچ‌کس به زنان در زندان باور ندارد و چون آن‌ها وکیل ندارند تنها می‌توانند خودشان درخواست شکایت بدهند و شکایت آنان به دلیل این‌که خود زندانی و پس بی‌اعتبار هستند، بلافاصله رد می‌شود. دادگاه‌های فدرال نیز درباره‌ی چنین مسائلی بارها از طریق دادخواست‌ها و مدارک قانونی که با دست خط خود زندانیان نوشته شد، مطلع شده بودند. اما این درخواست‌ها رد می‌شوند، چرا که سازمان تجدید نظر وکلای خود را می‌گیرند تا این درخواست را رد کنند. بنابراین دنبال کردن و مورد توجه قرار دادن شکایت خود بدون داشتن وکیل مدافع بسیار دشوار است.

£ من می‌دانم که بسیاری از زنان به خاطر جرایم غیرخشونت‌آمیز، موادمخدر زندانی شده‌اند و به خاطر وجود قوانین اجباری جزایی، مشمول حکم‌های ناعادلانه و طولانی مدت قرار گرفته‌اند. شاید شما بتوانید یک تصویر انسانی از این زنان بدهید که چه کسانی هستند. شما به زندان می‌روید و با این زنان صحبت می‌کنید و این حرکتی بسیار شجاعانه است که آنان این داستان‌ها را می‌گویند.

¢ برخی زنان در زندان تاتویلر بسیار کم سن و سال هستند و در حدود چهارده سال سن دارند و از طرفی برخی بسیار پیر و در دوران هفتاد و هشتاد سالگی زندگی خود هستند. آلاباما یکی از بزرگترین جمعیت‌های زندانی را دارد که در آن مردم بدون عفو مشروط زندگی می‌کنند. جمعیت بزرگی از سال خوردگان در زندان تاتویلر هستند. آلاباما هم‌چنین با کودکانی به سن چهارده سال به مثابه‌ی یک فرد بالغ رفتار می‌کند؛ و آنان را در مکان دیگری نگه‌داری نمی‌کند. اگر آنان به عنوان یک بزرگسال محکوم و متهم شناخته شوند به زندان  تاتویلر فرستاده می‌شوند. زنانی هستند که به خاطر نوشتن چک جعلی در زندان هستند. در آلاباما جعل چک معادل جنایت است. زنانی هستند که به خاطر موادمخدر در زندان هستند. جمعیت در زندان بیش از حد است. حدود هزار زن در زندان تاتویلر هستند، در صورتی است که این زندان برای چهارصد زن ساخته شده است.

£ آیا می‌توانی داستان یکی از زنان زندان تاتویلر را تعریف کنی که هم بازگو کننده‌ی شرایط دهشتناک زندان و هم شجاعت این زنان باشد؟

¢ بله! زنی به اسم مونیکا واشینگتون، بر اثر تجاوز یک مأمور مرد حامله شد و به سلول انفرادی منتقل شد.

£ آیا او برای این‌که این را گزارش کرده بود به انفرادی منتقل شد؟

¢ خیر! گزارش به صورت ناشناس تهیه شده بود. از آن پس او به انفرادی منتقل شد و بعد از این‌که زایمان کرد، بچه‌اش را از او گرفتند. یک مورد دیگر هم در سال ٢٠١٠ بود که ما مؤظف شده بودیم تا آن را به دادگاه فدرال ارایه دهیم. این، هم زمان با دوره‌ای بود که ما در حال بررسی اوضاع بودیم. این زن از پشت مورد تجاوز یک مأمور در زندان قرار گرفته و شکایت کرده بود. او شکایت خود را نزد سرپرست، ستوان و گروهبان برده بود. اما او هیچ وقت نفهمید که چه بر سر آن مأمور آمد و در واقع هیچ اقدامی صورت نگرفت و او هیچ جوابی نگرفت. در نتیجه او شکایت خود را به دادگاه فدرال برد و از ما خواست درخواست او را نمایندگی کنیم و این‌جا بود که ما شروع به انجام تحقیقات کردیم. در دوران بازرسی ما متوجه شدیم که مدارک مؤثقی برای اثبات رخداد چنین جرمی وجود دارد. بنابراین  تصمیم گرفتیم که مدارک را با بازپرس بخش قضایی آن منطقه که مسئول پی‌گیری جرایم در آن حوزه‌ی قضایی بود، در میان بگذاریم. به آن‌ها گفتیم که ما مدارکی داریم که نشان می‌دهد، در حوزه‌ی شما جرم صورت گرفته و فکر می‌کنیم دوست دارید بدانید که چیست و می‌خواهیم مدارک را به شما بدهیم. ولی به محض این‌که  گفتیم قربانی یک زن زندانی است، آن‌ها گفتند که نمی‌توانند چنین بررسی را انجام دهند. بر طبق سیاست حاکم، آن‌ها هیچ‌وقت به بررسی جرایمی که مربوط به زنان زندانی باشد، نمی‌پردازند.

  £ و تمام ماجرا به این‌جا ختم شد؟

¢ بله! سازمان تجدید نظر این پرونده را به دفتر بازپرس بخش قضایی ارجاع داد که تنها مقام مسئول در پی‌گیری این مورد به عنوان جرم بود. او پرونده را دریافت کرد، ولی هیچ پی‌گرد قانونی صورت نگرفت. او با زن قربانی صحبتی نکرد و هیچ مدرکی جمع نکرد. این عدالتی است که نصیب زنان زندانی می‌شود. عدم رسیدگی و انجام ندادن تحقیقات مستقل لازم مربوط به این پرونده‌ها. بنابراین حتی زمانی که اعلام می‌کنی که شش مأمور محکوم شده‌اند، همه‌ی آن‌ها عملا هیچ دورانی را در زندان سپری نکردند. علت هم این است که وقتی مسأله پی‌گیری نمی‌شود، در نتیجه پرونده‌ای ساخته نمی‌شود، نمی‌تواند هم برنده شود؛ و اگر تحقیق نشود، نمی‌توان فهمید که جرم چه بود و چه اتفاقی افتاد؛ و در نهایت تنها به حداقل‌ترین درخواست‌ها که مسأله را جرم نمی‌شناسد بلکه آن را تخطی قانون اعلام می‌کند، تکیه می‌شود.

  £ پس این چیزی است که اتفاق می‌افتد؟ آن‌ها به تخطی از برخی موارد قانون متهم می‌شوند و بعد هم در حد یک درگوشی تنبیه می‌شوند؟

¢ بله! یا به این طریق اتفاق می‌افتد و یا این که آن‌ها نمی‌توانند مدرکی  به هيأت منصفه نشان دهند و در نتیجه هيأت منصفه هم اتهام را صرفا به خاطر این‌که هیچ پرونده‌ای جهت ارائه وجود ندارد، رد می‌کند. آن‌ها هیچ تحقیقی انجام نداده‌اند. ادعانامه از سمت یک «گناه‌کار» تمام چیزی است که آن‌ها در  در دست دارند. در ذهن آن‌ها، در ذهن قاضی، این یک ادعانامه از طرف یک «گناه‌کار» است و مأمور هم مدعی می‌شود که هیچ اتفاقی نیفتاده است و ادعانامه رد می‌شود. این همان چیزی است که در مورد پرونده‌ای که به ما رجوع داده شد، اتفاق افتاد. در این‌جا ادعانامه‌ی زن زندانی علیه‌ی کارکن زندان تنظیم می‌شود، ولی رد می‌شود، چون هیچ تحقیقی صورت نمی‌گیرد. در نتیجه آن‌چه که هست ادعانامه‌ی یک زندانی علیه فرد کارکن است و قاضی همیشه حق را به کارکن زندان می‌دهد.

£ آیا فکر می‌کنی که مردم در بیرون هم نقشی در قبال این مسائل دارند؟ من فکر می‌کنم شاید مردمی که این چیز ها را می‌شنوند و می‌بینند به این فکر کنند که چه کاری از دست آن‌ها بر می‌آید. مثلِ حرکتِ «توقف و تفتیش» در نیویورک، که تظاهرات مردم در خیابان‌ها مطمئنا تأثیرات خود را گذاشت، در عین این‌که دادخواست‌های قانونی هم علیه حرکت «توقف و تفتیش» صورت گرفت.

¢ من فکر می‌کنم که آگاهی عمومی نسبت به مسائل زندانی کردن توده‌ی مردم مهم است و این در واقع چیزی است که ما را به مثابه‌ی یک ملت تعریف می‌کند. زندانی کردن توده‌ها تعریف مشخصه‌ی جامعه ما است و من معتقدم که چون این‌گونه مسائل پشت میله‌های زندان انجام می‌شود و مردم اجازه‌ی رفتن به آن‌جا را ندارند، در نتیجه معمولا دیده نمی‌شود و مردم به آن فکر هم نمی‌کنند چون از نظر آن‌ها پنهان است. بنابراین واقعا حیاتی است که رسانه‌ها به موضوع زندانی کردن توده‌ها پوشش دهند و موجب بالا رفتن این نوع آگاهی شوند. حساسیت مردم در زمینه‌ی شفاف بودن وضعیت سیستم زندان، گوش دادن، اطلاعات بیشتر خواستن در این زمینه یک بخش حیاتی برای تغییر این واقعیت است. ما واقعا بخش زیادی از این مسائل را به عنوان یک هنجار  می‌پذیریم، اما این واقعا یک واقعیت غیرعادی است. این که از زندان‌ها به عنوان راه حلی برای تمام مشکلات جامعه‌مان استفاده کنیم.