جنگ، مرتجعین اسلامی حاكم بر ایران و

جنگ، مرتجعین اسلامی حاكم بر ایران و

موقعیت جنبش زنان

آذر درخشان

متن سخنرانی مارس ٢٠٠٣

درود به میلیونها زن و مردی كه در روز ١۵ فوریه عظیم ترین مارش جهانی ضد جنگ را نمایش دادند.

با درود به میلیونها زنی كه در صفوف اعتراضات ضد جنگ پیوند جنبش رهائی زنان با جنبش اعتراضی علیه امپریالیسم و ارتجاع را مستحكم كردند و بار دیگر روز زن را به همگی شما و هزاران هزار زن و دختر جوان ایرانی كه طی بیش از دو دهه، مبارزه بی وقفه و سازش ناپذیری را علیه مرتجعین زن ستیز اسلامی به پیش برده اند. تبریك می گویم.

امسال در شرایطی مراسم ٨ مارس را برگزار می كنیم كه به جرات می توان گفت جهان در یكی از پر مخاطره ترین دوران خود قرار گرفته است. ما در آستانه جنگی خانمانسوز و ویرانگر قرار داریم. جنگی كه تنی چند از نمایندگان قدرتمند سرمایه علیه چند میلیارد مردم جهان براه انداخته اند تا بتوانند این نظم جهنمی را تر و تازه كنند تا با حرص و آز هر چه بیشتری منابع و ثروت مردم جهان و شیره جان آنها را ببلعند.

این جنگ علیه مردم دنیا و علیه زنان است. این جنگ قرار است روند دو دهه گلوبالیزاسیون را تشدید كند. به گزارش برنامه توسعه سازمان ملل در نتیجه دو دهه گلوبالیزاسیون سرمایه، شكافی عطیم بین مردم جهان، بین كشورهای جهان ، بین مردم یك كشور و بین زنان و مردان بوجود آمده است. در پائین ترین سلسله مراتب این جهان، زنان، بویژه زنان كشورهای جهان سوم در وضعیتی هولناك گرفتار آمده اند. آیا می توانید باور كنید ١ میلیارد و ٣٠٠ میلیون نفر در فقر مطلق بسر می برند و ٧٠ درصد از این فقیرترین مردم جهان زن هستند. آیا تكان دهنده نیست كه هر سال ٣۵ میلیون زن فقط در منطقه آسیای شرقی بعنوان كالا در بازار تجارت سكس به كشورهای مختلف صادر می شوند. به گزارش همین سازمان نتایج دو دهه گلوبالیزاسیون در جهان زنانه شدن فقر، زنانه شدن بیكاري، افزایش خشونت علیه زنان، تجارت و بردگی جنسی زنان در سطحی كه هم اكنون صنعت سكس یكی از رشته های بسیار سودآور برای سرمایه داران در جهان است.

جنگی كه آمریكا با كمك انگلیس و كشورهای اروپائی دیگر آغاز كرده در حقیقت قرار است این روندهای جهانی را تشدید كند. ساده انگاری است اگر ادعای آنها را باور كنیم كه می خواهند برای مردم خاورمیانه دمكراسی و حكومت های سكولار درست كنند. امروز اكثریت مردم جهان دیگر دروغ های آنان را باور نمی كنند چرا كه خود قربانیان جنایات آنها هستند. شما فكر می كنید زنان افغانستانی باور دارند كه آمریكا برای آنها رژیم سكولار درست كرد. این فقط لاف های كرزای و زلمی خلیل زاد برای رسانه های غربی است. آیا حمایت بی دریع امپریالیستها از اسرائیل این رژیم بنیادگرا كه هنوز اشغال فلسطین و كشتار مردم این منطقه را بر پایه ندای خدا به یهودیان توجیه می كند، جای ذره ای ابهام و توهم باقی می گذارد. به خود آمریكا نگاه كنید. بوش حمله به حقوق زنان را از بدو ریاستش آغاز كرد. مخالفت با حق سقط جنین وحمایت از جریانات مرتجع ضد سقط جنین، تخصیص بودجه برای آموزش بكارت در مدارس گرفته تا ادعای او كه خدا به آمریكا مسئولیت داده با تروریسم مبارزه كنند، نشانه تفكر بشدت بنیادگرای بوش و دولتش است.

به همه این دلایل است كه برای مبارزه و اعتراض علیه جنگ، هیچ فعال جنبش زنان و هیچ تشكلی لحظه ای درنگ نكرد و نگفت مسئله زنان سیاسی نیست جنگ به مطالبات زنان ربطی ندارد. چرا كه زنان بعینه دیده اند كه همه مسائل مهم جهان به آنها ربط دارد و مبارزه شان برای آزادی و رهائی نمی تواند خارج از مسائل سیاسی اقتصادی اجتماعي، و هم اكنون جنگ، به پیش رود.

نتایج وخامت باراین جنگ بر كسی پوشیده نیست. این جنگی امپریالیستی است كه قرار است فرم مناسبات قدرت در صحنه بین المللی را دوباره سازی كند بطوری كه آمریكا در راس همه چیز قرار گیرد. آمریكا دیگر شریك نمی خواهد. می خواهد ارباب جهان باشد و مشتری و رعیت داشته باشد. در عین حال هدف دیگر این جنگ ترمیم ساختارهای سیاسی دولتهایی است كه در حال از هم پاشی هستند. این دولتها ابزار و دلال دو دهه سیاستهای گلوبالیزاسیون بوده اند كه مردم جهان را به این وضعیت هولناك گرفتار كرده اند.

یكی از دلایل مهم تغییر ساختارهای سیاسی دولت های مناطق مختلف جهان، بخصوص خاورمیانه، پیشگیری از طغیان ها و شورش های عظیم مردم است، آنها می دانند كه باد كاشته اند و طوفان درو خواهند كرد. بنابراین تدارك می بینند. سعی می كنند دولت هایی را شكل دهند كه كماكان مردسالار و ضد زن و سركوبگر باشند تا منافع آنان را تضمین كنند. یكی از این دولتها ی منطقه ایران است.

بهمین دلیل این جنگ به مردم ایران و به زنان ایران ربط دارد. زنان ایرانی هم آماج این جنگ هستند. تغییراتی كه امپریالیسم آمریكا در ایران مد نظر دارد در همان چارچوبی است كه گفته شد یعنی تشدید روند های تا كنونی برای مردم ایران. در ایران نیز همچون سایر مناطق جهان قربانیان اصلی این روند زنان بوده اند، اجازه دهید تصویری آماری از وضعیت زنان به شما بدهیم.

این تصویر نه نتیجه تحقیقات پردامنه بلكه محصول ورق زدن چند نشریه مبلغ رژیم اسلامی است: آمار خودكشی و خودسوزی زنان در استانهای مختلف كشور رو به افزایش است گویی مناطق مختلف در این زمینه با هم مسابقه گذاشته اند.استان ایلام بالاترین درصد خودكشی زنان را داراست. در تهران هر یك ربع ساعت یك نفر خودكشی می كند . كه درصد بالای آنها زنان هستند.

در طی یك سال گذشته در استان مازندران ٢۴۶ زن اقدام به خودكشی كردند یعنی ٨٣ درصد خودكشی در این استان. شیراز در یك ماه اخیر ۴٩ زن خودسوزی كردند و همین چند روز گذشته طی دو روز ۵ دختر در همین شهرخودكشی كردند. به گفته متخصصین امر عامل خودكشی زنان و دختران جوان فشارهای ناشی از فقر، افكار سنتی و عقب مانده كه توسط دستگاه دولت اسلامی مرتبا تبلیغ و ترویج می شود و ازدواج های اجباری كه عمدتا بدلیل فقر خانواده است.

افزایش دختران فراری بدلیل فقر، گسیختگی خانواده ها، سركوب و خشونت خانواده علیه فرزندان روندی چشمگیر یافته است. به گفته روزنامه خراسان ( ١٠ آذر ٨١ ) تنها در چهار ماه پایانی سال گذشته یعنی ٢١ نوامبر تا ٢٠ مارس ٢٠٠٢ بیش از ۶٠ هزار دختر جوان فراری توسط نیروی انتظامی دستگیر شده اند.

فحشا بصورت امری عادی درآمده، بطوری كه بسیاری تنها راه تامین معیشت را تن فروشی می یابند. ٣٠٠ هزار زن تن فروش فقط در تهران حكایت از جامعه ای بشدت گسیخته از هم را می كند، یادآوری كنیم كه بسیاری از زنان متاهل نیزبدلیل فقر خانواده یا اعتیاد شوهر ناچارا بصورت پارت تایم به این كار تن می دهند. رشد فحشا در ایران پابپای افزایش فحشا در سطح جهان است.

شاید اغراق نباشد اگر بگوییم فحشا آئینه تمام نمای وضعیت زنان در جمهوری اسلامی است. نتیجه دو دهه سیاست هایی كه توسط بانك جهانی به ایران دیكته شد زیر خط فقر رفتن میلیونها ایراني. مهاجرت های عظیم روستایی كه زن روستایی را بعنوان سرپرست خانوار باقی گذاشت، فقر روز افزون خانواده ها بعلت بیكاری فزاینده، افزایش هزینه زندگی و افزایش اعتیاد به مرز دو میلیون مصرف كننده بوده است، این شرایط فشار عظیمی بر دوش زنان بعنوان نیروی فرودست در جامعه و خانواده و هم چنین بعنوان مسئول تولید و بازتولید نهاد خانواده است. روشن است كه در شرایط فقر، این زنان هستند كه باید تاوان آن را بپردازند. این بهداشت و تغذیه زنان است كه از آن زده میشود. این دختران هستند كه باید مدرسه نروند. و این دختران هستند كه در شرایط اعتیاد یا فقر پدر باید فروخته شوند یا تن فروشی كنند. این اخباری است كه تقریبا هر روز در رسانه های حكومتی می بینیم یا می شنویم.

كاركرد قوانین ضد زن رژیم اسلامی مهیا كردن شرایط برای سركوب زنان و واداشتن آنان به تحمل چنین وضعی بوده است. در حقیقت ما با یك ساختار ضد مردمي، مشخصا ضد زن و وابسته به اقتصاد جهانی روبروئیم. ضروری است همین جا بر این نكته تاكید شود كه تفكر و ایدئولوژی مردسالارانه ضامن رونق چنین روندی بوده است و این هشداری است به كلیه مردانی كه علیه جمهوری اسلامی مبارزه می كنند اما حاضر نیستند از امتیازات و تفكر مردسالارانه كه این مناسبات به آنها می دهد چشم پوشی كنند. در حقیقت این تاكیدی بر این نكته است كه مبارزه علیه مناسبات غیرعادلانه جهان كنونی نمی تواند جدا از مبارزه علیه رفتار، افكار و فرهنگ كلیه مناسبات مردسالارانه باشد. تكرار می كنم، ساختار پدرسالاری و مردسالاری یك عامل بسیار مهم در تشدید استثمار، در تقویت فضای خفقان آور سیاسی جامعه است.

همینطور كه در ابتدا گفته شد امپریالیستها و بطور مشخص آمریكا ایران را هم در لیست بعدی خود قرار داده اند. و اتفاقا برای وضعیت زنان ایران است. « دل نگران » دخالتگری خود ناگهان مدافع دمكراسی و حقوق زنان ایران شده اند. بطوری كه بوش هم مهم نیست كه امپریالیستها چگونه در مسائل ایران دخالت كنند. مسئله این است كه هرگونه دخالتی به بهای تداوم تیره روزی مردم خواهد بود. دخالت آنها برای ایجاد دولتی است كه منافع آنها را تضمین كند. ساختارهای سیاسی آنها در همه جا منجمله در خود كشورهای امپریالیستی بشدت ضد زن و مردسالار است.

نگاهی به صحنه سیاسی ماه های اخیر جامعه بسیاری روندها را روشن می كند :

آمریكائی ها می گویند ایران محور شرارت است. آنها در عین حال در حال دید و بازدید با هر دو جناح حكومتی هستند. اخیرا معاون وزیر امورخارجه آمریكا گفت كه در ایران یك روند دمكراسی وجود دارد كه ما باید از آن حمایت كنیم. بدون شك منظورشان بخشی از رژیم جمهوری اسلامی است. دیگر مد شده كه سركوبگران سابق یكی پس از دیگری به اپوزیسیون رژیم تبدیل می شوند و صحبت از دمكراسی می كنند. آیا جای تعجب ندارد كه اكثر به اصطلاح اپوزیسیون دوم خردادی مهره های اطلاعاتی و بازجویان همین رژیم بوده اند. اپوزیسیونی كه نوع دمكراسی خواهی خود را سعی می كنند با آمریكائیها همسان كند.

از طرف دیگر دارو دسته پس مانده شاه است كه بیشرمانه از حمله نظامی آمریكا به عراق و البته ایران حمایت می كنند اینها امروز دیگر كار را بجایی رساندند كه می گویند روز ١٧ دی روز تجلی اراده زنان ایرانی است و حقیقتا نمی دانیم چگونه می خواهند از حكومت شاه و حقوق زنان صحبت كنند. می گویند شاه به زنان حق رای داد، در شرایطی كه اصولا انتخاباتی وجود نداشت این حق سخاوتمندانه را زنان به چه مصرفی رساندند، پهلوی ها یك بار دیپلماسی را كنار گذاشته و نفرتشان از زن را از دهان شاه بیرون حال .«. بی استعدادتر از شما زنان وجود ندارد. شما حتی آشپز خوبی هم نیستید » دادند. وی به اوریانا فالاچی خبرنگار ایتالیایی گفت اینها در آرزوی احیای قدرت در راهروهای اپوزیسیون سازی آمریكا منتظر نوبتند.

علاوه بر اینها، نیروهای ملی مذهبی هم هستند كه سعی می كنند اپوزیسیون باشند ولی وقتی نوبت حقوق زنان می رسد می گویند بعدا، حل مسئله زنان در گرو مسائل عمده سیاسی است. ترجمه كنیم: بگذارید ما سر قدرت بیائیم در ضمن ما را اینقدر سر زنان سوال پیچ نكنید در این زمینه ما تفاوت چندانی با حاكمان فعلی و قبلی نداریم.این جریان كارنامه تاریخی اش سازش و بویژه سازش كردن بر سر منافع زنان با مرتجعین بوده است.

در این شرایط حساس كه در حقیقت فرصتهایی برای جنبش زنان است و زنان باید سعی كنند نقش واقعی خود را ایفا كنند، برخی نیروهای اجتماعی با طرح اینكه جنبش زنان در ایران وجود ندارد می خواهند به شك و تردید و تضعیف این جنبش دامن بزنند تا دامنه عمل این جنبش را محدود و یا كنترل كنند، بعبارتی نگذارند زنان نقش واقعی خود را ایفا كنند. البته آنها بحث های خود را با انگشت گذاشتن بر ضعف های این جنبش می خواهند به باور عمومی تبدیل كنند مثلا از آنجایی كه جنبش زنان در ایران متشكل نیست و هزاران زن از مبارزات یكدیگر با خبر نمی شوند از این مسئله استفاده كرده ادعا میكنند كه جنبش زنانی وجود ندارد، همین شما چند تا هستید، كه آن هم جنبش زنان نیست. البته برخی دوم خردادی ها گشاده دستی كرده و می گویند این جنبش وجود دارد و بطور غیر مستقیم زمان تولد این جنبش را به پروژه دوم خرداد ربط می دهند. آنها سعی می كنند برای جنبش زنان یك چارچوب تنگ، مطالبات و سطح توقعی پائین شكل دهند تا به خیال خود مثل دوره دوم خرداد، نیروی زنان را برای رقابت های ارتجاعی خود بكار گیرند.

بر خلاف میل این افراد و نیروها، جنبش زنان در ایران وجود دارد: جنبشی كه نمی تواند شسته رفته و در فرمول های باصطلاح جامعه شناسی جا بگیرد. این جنبش مقاومت و مبارزه ٢۴ سال زنان ایرانی را در پشت سر دارد. هزاران زن زندانی سیاسي، هزاران زن اعدام شده، صدها زن سنگسار شده، شلاق خورده و زنان بیشماری كه به طرق گوناگون تن به شرایط نكتبار و فرودست نداده و لحظه ای نگذاشتند رژیم اسلامی خواب آرام داشته باشد. این جنبش وجود دارد كه حتی عناصرمرتجع این رژیم مجبورندصحبت از حقوق زنان بكنند. این جنبش وجود دارد كه اتحادیه اروپا شرط لغو سنگسار را برای روابط با ایران مقابل پای رژیم می گذارد. این جنبش وجود دارد كه وقتی امپریالیستها می خواهند نقشه بریزند روی آن حساب می كنند و سعی می كنند خود را مدافع آن وانمودكنند به پیرامون خود نگاه كنید در همین خارج كشور،هزاران زن كه به آگاهی زنانه دست یافته اند هزاران زن ایرانی كه در صحنه های سیاسی خارج كشور حضورشان چشمگیر و غیر قابل انكار است، آنان بخشی از پیكر همین جنبش هستند.

این جنبش بطور یقین چنانچه وظایفی را كه مقابلش است بعهده بگیرد، هم با شاه و شیخ تعیین تكلیف قطعی خواهد كرد و هم مهر حقوق و مطالبات خود را بر تارك تغییر و تحولات آتی جامعه خواهد زد. این جنبش پتانسیل آنرا دارد كه نوع مراسم تدفین جمهوری اسلامی را تعیین كند. در چگونه رفتن آن موثر باشد. این جنبش می تواند تغییر و تحولات آبكی و وعده های قلابی را با طرح خواسته و افقش آشكار كند. این جنبش می تواند طرح های جریاناتی را كه می خواهند همین نظام را با اندكی رنگ و لعاب حفظ كنند افشا كند. امروز جنبش زنان با طرح خواسته هایش، سایر نیروهای اجتماعی را محك می زند، درجه دمكرات بودن سازمانها و احزاب سیاسی را محك می زند و بدین طریق به مردم نیز كمك می كند تا نیروهای واقعا دمكرات و انقلابی را از جریانات قلابی كه فقط می خواهند سهمی از قدرت را بگیرند تمیز دهند.

جنبش زنان با دو مسئله روبروست: جنگ سبعانه آمریكا و رژیم مرتجع جمهوری اسلامی این وظیفه فعالین این جنبش است تا روشن كنند كه جنگ قرار است موقعیت امپراطوری آمریكا را در خاورمیانه تضمین كند تا بهتر بتواند چپاول كند تا بیشتر از این بتواند سفره مردم را خالی كند تا زنان بیشتری به قعر فقر و تن فروشی فرو روند تا دختران بیشتري

فراری شوند تا خشونت بیشتر از این شود تا زنان بیشتری بخاطر ناعلاجی خودسوزی كنند. این وظیفه جنبش زنان است تا زن ستیزی ارتش آمریكا را افشا كند. ارتشی كه ماموریتی “فمینیستي” در افغانستان را به پایان رساند حال قرار است در دیگر كشورهای خاورمیانه به این ماموریت ادامه دهد. آخر چطور می توان از ارتشی كه بطور روزمره به زنان شاغل در خودش توسط افسران و درجه دارانش تجاوز می شود انتظار داشت احدی را در روی این كره خاكی آزاد كند؟ ارتشی كه زبان گفتاری اش توهین جنسی به زنان است ارتشی كه در هر كجای دنیا مستقر شد مردم آن منطقه باید خدمتگزارش شوند و زنان بردگان جنسی آن. ارتشی كه به هر نقطه دنیا پا میگذارد مراكز فحشا در اطرافش شكل می گیرد.

بیائید امروز با زنده كردن خاطره زنان كارگر، كمونیست و انقلابی در صد سال پیش كه با مبارزات بی امان خود روز ٨ مارس را متولد كردند، بار دیگر بر وظایف خود تاكید گذاشته و عهد كنیم كه راه آنان را تا پیروزی نهایی ادامه می دهیم.

معنی خاص وظایف جنبش زنان ایران در شرایط كنونی عبارتند از :

یكم پیوستن جنبش زنان ایران به جنبش ضد جنگ: بعنوان زنانی كه یك پای جنبش ضد جنگ هستیم اعلام می كنیم كه ما قیم نمی خواهیم. ما نیاز به منجی نداریم ما خودمان سرنوشت خود را تعیین خواهیم كرد. برای مردم جهان بسیار مهم است كه بدانند زنان ایرانی افغانستانی عراقی چه می گویند.

دوم جنبش زنان باید در صفوف مقدم مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی قرار گیرد، سوم جنبش زنان باید مبارزه علیه نابرابری را به هر كوی و برزن بكشد. زنان با متشكل شدن باید جنبش خود را سازمان یافته كنند، زنان باید در صحنه سیاسی جامعه شركت كنند اما با مطالبات و خواسته های خود. و از همه مهمتر با ایجاد آن چنان تشكیلاتی كه بتواند حضور زنان را به یك وزنه مهم و موثر در صحنه سیاسی تبدیل كند. آنچنان كه هیچ نیروی سیاسی نتواند بی حضور آنان سرنوشت جامعه را رقم زند. در این صورت می توان قدرت شگرف این نیروی عظیم اجتماعی را دید، آنگاه نه فقط رژیم جمهوری اسلامي، بلكه هیچ نیروی زن ستیز دیگری از آماج این جنبش در امان نبوده و ضربات آن را تاب نخواهد آورد.

هیچگاه زنان ایرانی به این اندازه وظایف خطیر سیاسی كه سرنوشت خود و مردم را رقم زند بر دوش نداشتند. اینها وظایف جنبش زنان ایراني، وظیفه فعالان این جنبش و وظیفه هر زنی است كه نمی خواهد شرم چنین جهانی را تحمل كند.

نشریه شماره 7 تشکل زنان 8 مارس