"یک قطره آب بیاور که سوختم"!

گزارش مروارید یکی از فعالین سازمان زنان هشت مارچ ( ایران- افغانستان)- فرانکفورت آلمان

امروزسیزدهم جون در شهر فرانکفورت آلمان تظاهراتی بر ضد حرکت فاشیستی جمهوری اسلامی ایران که در این آواخر سبب قتل یک تعداد جوانان افغان شد، از طرف عده‌ای از افغانان بر پا شده بود. تعدادی از جوانان افغان که از فضای ناامن افغانستان میخواستند به ایران همسایه "همزبان و هم فرهنگ" پناهنده شوند، در مرزهای این کشور توسط سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران به قتل رسیدند. جمهوری اسلامی ایران که همواره برای سرباز گیری و فرستادن جوانان افغان به کشورهای که ایران با آنها در جنگ است و برای انجام دادن کارهای شاقه آنها را نگه می‌داشتند اما با شرایط خیلی بی‌ثبات و لرزان و تبلیغات فاشیستی در موردشان وقتی هم که کارشان نمی‌داشتند بیرون‌شان می‌کردند با یک بکس پشتی (ساک) شان. حالا جمهوری اسلامی ایران او عده از جوانان بی‌پناه افغان را که برایشان امکانات پناهنده شدن در کشورهای دورتر مساعد نیست، داخل شدن به خاک ایران را با کشتن افغانان منع کرده است. در ماه می پنجاه نفر از جوانان افغان که به صورت قاچاق می‌خواستند داخل خاک ایران شوند توسط قوای پاسداران جمهوری اسلامی ایران به آب‌های هریرود انداخته شدند. که از آن جمله چهارده نفر آن زنده برآمد. یک تعداد کشته و یک تعداد مفقود استند. و در ماه جون هم به موتر یک گروپ از جوانان آتش زدند که جوانان زنده زنده سوختند. یک نفر از او جوانان که با شرایط خیلی بد زنده مانده بود می‌گریست و آب می‌خواست یک نفر از سپاه او را مجبور به نشستن می‌کرد او که سوخته بود و حالش خیلی بد بود آنقدر آب گفت و آب برایش نرسید تا جانش را از دست داد. این حرف آن جوان سوژه‌ای شعر شاعران، رسانه‌ها، تظاهرات و حرکات دسته جمعی مردم شد.

آیا سپاه پاسداران و دولت ایران اجازه دارند افغانان را بخاطر داخل شدن در سرحد کشورشان به قتل برسانند؟

حالا این مظاهره توسط یک تعداد پرچمی‌ها که در فرانکفورت زندگی می‌کنند سازماندهی شده بود. که خود را در پشت هویت های جوان پنهان کرده بودند، و این مظاهره را بصورت انترنتی فرا خوانده بودند، بدون نام برنامه‌ریزی شده بود. البته این گروپ ها چند فراخوان داده بودند بنام‌های مختلف اما در پس این تظاهرات همان پرچمی‌ها (اعضا و طرفداران دولت دست نشانده کابل در زمان تجاوز روسها در افغانستان) بودند. ما افغانان با شناخت شخصی که با این اشخاص که اعضای (حزب خلق و پرچم) استند؛ داریم عناصری را که مایک را بدست جوانان داده بودند و خودشان برای گرفتن امنیت آنان دست به یخن مردم بودند، را میشناختیم. اما نه در شروع ! آنان برای اینکه فضا را برای ما ناآرام بسازند به شعاری که در دست داشتیم بهانه‌گیری کردند تا یک تعداد جوان‌های که تازه کار بودند را بر علیه ما تحریک بکنند. در شعار نوشته بودیم (ما زنان افغانستان و ایران با موجودیت دولت‌های فناتیک اسلامی ما "‌نمیتوانیم نفس بکشیم‌"). آنها نام زنان ایرانی را بهانه گرفتند و گفتند "ما را به زنان ایران چه غرض است، که شما نام زنان ایران را در این شعارتان آورده اید .این شعار به برنامه‌ای ما همخوانی ندارد". بعد از اینکار با تحریک آنان یک تعداد جوانان تازه کارهم سر مخالفت را با ما گرفتند. اما ما کوشیدیم که اینجا اجازه ندهیم که تحریک کنندگان از این ترفند کار بگیرند. ما با مردم روابط خود را دوستانه نگه داشتیم. در یک کنار دیگر تظاهرات شعارهای مرگ بر ایران داده میشد و مرگ بر ایرانی.

یک تعداد دوستان ایرانی که از چند روز بود با من به تماس بودند که برای حمایت از این حرکت می‌خواستند با افغانان همصدا شوند و برای حمایت در کنارشان باستند آمده بودند و یک تعداد زیاد ایرانی‌هایی که فراخوان را خوانده بودند و آمده بودند. بدلیل شعار های فاشیستی که آنها دادند من رفتم با اصرار مایک را گرفتم و از مردم خواستم که دوستان لطفا اجازه ندهید که دولت‌های فناتیک اسلامی سبب شود که مردم بین خود و بر ضد همدیگر در جنگ شوند! فضا بسیار نارام بود.

ما زنان (سازمان زنان هشت مارچ) و زنان از انجمن‌های دیگر و افراد که مقاله‌ها داشتیم به زبان آلمانی و فارسی در حالیکه هنوز مطمئن نبودیم که، که‌ها سازماندهی و فکر این حرکت را میسازند چند بار خواستیم که اجازه بدهند که مایک را داشته باشیم تا صحبت کنیم، این اجازه را بما ندادند. اما وقتی فهمیدیم که سازمان دهندگان این برنامه که‌ها استند، خیلی خوشحال شدیم که نتوانستیم از این تریبون صحبت کنیم.  معلومدار بود که به ما اجازه داشتن مایک را نمی دادند. چون ما همواره در صف مخالفین این رژیم آدم کش و وطن فروش قرار داشتیم و دلیل نداشت که آنها با ما همکار میبودند. شعارها اکثرا خیلی فاشیستی بود. آنها شعار بر ضد ایران و ایرانی میدادند در حالیکه خودشان هم گویا برضد رژیم فاشیستی ایران گرد آمده بودند و مظاهره کرده بودند. در کنار دیگر جنگ و یخن به یخن شدن یک تعداد سر شعارهای فاشیستی که در این جمع داده می شد، بود.

در این شرایط که یک تعداد از آدمها با هم در جنگ تن به تن بودند ( فرید برومند) آمد و صحنه را بسیارهوشیارانه با نمایش یک پارچه تیاتر که  یلی روی فضای ناآرام تاثیر و کارکرد داشت، آرام ساخت. آقای برومند منتظر اجازه هیچکس نماند با صدای بلند بدون مایک توجه مردم را جمع کرد. مردم همه متوجه تیاتر برومند شدند. فضا نسبتا آرام شد. و همه برای اجرای این پارچه تیاتر کف زدند. با تمام شدن این نمایش نامه دوباره صدای جنگ بلند شد. اینبار پلیس مداخله کرد و تظاهرات را اجازه نداد که ادامه پیدا  کند.

14/06/2020