سرسخن:

            بیستمین سالگرد و دهمین

                                      مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس

 در شرایطی بیستمین سالگرد و دهمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس را برگزار کردیم که جامعه آبستن تحولات بزرگی است. مهم‌ترین شاخص اوضاع کنونی ایران این است که تقابل و رویاروییِ اقشار و طبقات مختلف ـ خصوصاً کارگران، اقشار تحتانی، زنان و... که از خیزش دی‌ماه 1396 به شکل تعرضی آغاز گشته و کماکان به اشکال مختلف ادامه دارد ـ با رژیم جمهوری اسلامی به طرز بی‌سابقه‌ای حدت یافته است. به‌جرئت می‌توان گفت که مشروعیت کل نظام جمهوری اسلامی به درجات بالایی ضربه خورده است و با تمام بگیروببندها، تهدید و ارعاب ازیک‌طرف و از طرف دیگر با وعده وعیدهای دروغینِ گوناگون، نتوانسته‌اند از اعتراضات جلوگیری کنند.

در این میان شرکت وسیع زنان در عرصه‌های مختلف مبارزاتی، خصوصاً مبارزه با حجاب اجباری نقش مهمی در ضربه زدن به مشروعیت رژیم بازی کرده است. حرکت «دختران خیابان انقلاب» بیش از هر چیز نماد آشکار مخالفت زنان علیه حجاب اجباری است که توسط رژیم جمهوری اسلامی به مدت چهل سال بر زنان تحمیل‌شده است. حجاب برداشتنِ زنان، جسارت و شجاعت مبتکران و ادامه‌دهنده‌گان آن الهام‌بخش بسیاری از زنان در هر سن و سالی شده است. درواقع زنان با برداشتنِ حجاب، شکل نوینی از مبارزه را خلق کرده‌اند که فشرده‌ی چهل سال مبارزه و مقاومت در برابر حجاب اجباری و سایر عرصه‌های ستم بر زن است. نوین بودن حرکت دختران خیابان انقلاب در این است که قانون حجابِ اجباری را به دست خود لغو می‌کنند. این مبارزه پتانسیل این را دارد که به‌طور متشکل و آگاهانه به مبارزه‌ی میلیون‌ها زن بدل شود.

در همین دوره که موضوعِ به هم خوردنِ برجام و کنار کشیدن آمریکا از آن، از سَر گیری و تشدید تحریم‌ها و ... اخبار و رسانه‌ها را پر کرده است، هر یک از قدرت‌های سرمایه‌داری/امپریالیستیِ آمریکا، اروپا، روسیه و چین در حال نقشه و برنامه‌ریزی در مورد آینده‌ی ایران ـ در خدمت به منافع کوتاه‌مدت و درازمدت خود ـ هستند. در چنین شرایطی‌ یک‌بار دیگر، برخی اصلاح‌طلبان‌حکومتی و غیرحکومتی و بلندگوهای فارسی‌زبان امپریالیست‌ها (بی‌بی‌سی، من و تو، صدای آمریکا و...) مردم را در شرایط «انتخاب بین جمهوری اسلامی یا آمریکا» قرار داده‌اند.

امروزه در نبود یک آلترناتیو انقلابی برای هدایتِ مبارزات مردم، جریانات حامی امپریالیسم به مردم حقنه می‌کنند که کاری از دست‌تان برنمی‌آید و بهتر است به مراکز قدرت جهانی اتکا کنید تا از شر جمهوری اسلامی خلاص شوید. بدون شک آمریکا و سایر قدرت‌های سرمایه‌داری برای منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی خود دست به هر کاری می‌زنند و در این میان از تضاد و نارضایتیِ توده‌های جان به لب رسیده نیز برای حل منازعات بین خودشان استفاده می‌کنند.

نظریه‌ی دیگری که کماکان در بین مردم تبلیغ می‌شود، خطر سوریه‌ای شدن ایران است یعنی اگر مبارزه را با هدف گرفتنِ رژیم جمهوری اسلامی ادامه دهید، این خطر وجود دارد که آمریکا و اسرائیل و ... به ایران حمله کنند و درنتیجه ایران نیز به سرنوشت سوریه دچار می‌شود.

ماحصل هر دو نظریه‌ی ارتجاعی این است که مردم به‌عنوان دخالت‌گران اصلیِ صحنه‌ی سیاست و سازنده‌گان تاریخ، حذف می‌شوند و تاریخ از مجرای جنگ‌ها و زد و بندهای قدرت‌های حاکم و مرتجعین می‌گذرد. در این دو نگاه، مردم سیاهی لشگرِ نیروهای مرتجع حاکم ـ چه در ایران و چه در سطح جهانی ـ هستند و هیچ گزینه‌ای ـ به‌جز این‌که بازیچه‌ی دست این یا آن جریان و قدرت باشند ـ ندارند. چون به اعتقاد اینان مردم محکوم به زنده‌گی در این نظام جهنمی هستند و راه دیگری جز انتخاب بین بد و بدتر ندارند.

این دو نظر یعنی نظری که می‌خواهد در ضدیت با فشارهای آمریکا بر ایران، مدافع منافع ایران یا بهتر بگوییم جمهوری اسلامی باشد و نظر دیگری که می‌خواهد برای «دمکراسی» ـ به قول خودشان ـ در ایران به آمریکا و دولت فاشیستی ترامپ اتکا کند، ناچارند یک واقعیت بزرگ را پنهان و یا تحریف کنند و آن این‌که حیات امپریالیست‌ها و قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری با دولت‌های مرتجع منطقه ازجمله رژیم جمهوری اسلامی درهم‌تنیده شده‌اند. اینان در عین داشتن برخی تضادها، اما در بستر ستم و استثمار بیشتر مردم، باهم متحد هستند. باید در نظر داشته باشیم که از یک‌سو دولت‌های مرتجع منطقه ازجمله ایران لحظه‌ای هم نمی‌توانند بدون کمک سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت‌های بزرگ به حیات خود ادامه دهند؛ و از دیگر سو امپریالیست‌ها نیز برای منافع خود ـ که مبتنی بر کسب مافوق سود است ـ نیاز به دولت‌های مرتجعی همانند جمهوری اسلامی دارند که در قبال حقِ دلالی، حتا نان مردم این کشورها را هم به غارت می‌برند و برای این درجه از غارت و استثمار نیاز به دولت‌های مرتجع، عقب‌مانده، زن‌ستیز، سرکوب‌گر و... دارند. این نخ تسبیحی است که از میان ذهنیات این دو نوع تفکر می‌گذرد، گرچه ظاهراً طرفداران این دو نظریه در مقابل یک‌دیگر‌ قرار دارند و به‌قول‌معروف آب‌شان باهم در یک جوب نمی‌رود؛ اما هر دو در تلاش‌اند که مردم را از ادامه‌ی مبارزات‌شان که بر متن شرایط عینی شکل‌گرفته، ناامید سازند. این تلاش در جامعه‌ای صورت می‌گیرد که بیش از گذشته آماده‌گیِ یک تحول انقلابی را دارد. در جامعه‌ای که جمع وسیعی‌یی در آن به دنبال ایده، نقشه و راهی هستند که بر پایه‌ی آن بتوانند صفوف مبارزاتی خود را در بین اقشار و طبقات مختلف شکل داده و مبارزات‌شان را در مسیر زیرورو کردن مناسبات کهنه و برای ساختن جامعه‌ی نوین جهت دهند.

در مقابل این طرز تفکرات به‌غایت ارتجاعی، باید تفکر و راه انقلابی را در میان مردم اشاعه داد. در حقیقت در شرایط عینیِ کنونی در عین وجود خطرات، فرصت‌های طلایی برای نیروهای انقلابی ازجمله تشکلات و به‌طورکلی جنبش انقلابی زنان نیز به وجود آمده است تا بتوانند در راستای خدمت به ساختن آلترناتیو انقلابی بیش از هر زمان دیگر نقش مهم و تعیین‌کننده‌ای بر عهده گیرند.

 آبان 1397 / نوامبر 2018

نشریه هشت مارس شماره 45