نامه سعید اقبالی از زندان رجایی شهر کرج؛ چهارشنبه‌ها صدای ماشین‌های مرگ می‌آید!

سعید اقبالی، فعال مدنی زندانی طی یادداشتی از تجربه خود در جوار محل اعدام‌های هفتگی زندان رجایی شهر کرج نوشته است. او  در بخشی از این یادداشت نوشته است:

«نویسنده این روایت سعید اقبالی از رجایی شهر نیست من همان کارگر سقوط کرده از بالای ساختمانم! گورخواب بهشت زهرا، زن تن‌فروشی که تن و جانش را به آتش کشیده‌اند، کودکی که کودکی‌اش را در سطل آشغال جستجو می‌کند، معتادی که با سرنگ در دست زیر پل یخ زده، آن دست فروشی که زیر چشمش کبود است و تمام کسانی که هر روز در این هوایی که بوی مرگ می‌دهد به بهانه‌ها و اتهامات مختلف اعدام می‌شوند، منم!

اما با تمام این تجربیات و مشاهدات که وجود آدمی را به صلابه می‌کشد. قدرتمندان بی‌قدرت بدانند! زیر بار این مصائب نه تنها کمر خم نمی‌کنیم بلکه هر طناب دار، هر گلوله و باتومی که نثار مردممان می‌کنید ما را مصمم‌تر و شما را به پایان نزدیکتر می‌کند...«

متن کامل یادداشت سعید اقبالی

هشت مارس: کشتار، ضرب و شتم، پرونده سازی، شکنجه و حبس و اعدام...، اینها ابزارهای جمهوری اسلامی برای سرکوب هر ندای اعتراض و هر مطالبه گری برحق زنان و مردان زحمتکش و ستم دیده کشور است. اما همین ابزارها هستند که اعتراضات را باز هم بیشتر وسعت می بخشند. اعتراضاتی که با استمرار و تداوم خود، می تواند به سلاح آگاهی و تشکل مسلح شده و روز به روز هدفمند تر برای سرنگونی انقلابی این نظام جنایتکار قدم بردارد.

پنجشنبه 4ام فروردین 1401

24 مارس 2022