سخنرانی زمان مسعودی:

   خطاب به رفیق، همرزم و دوست دیرینۀ خودآذر درخشان

در دومین روز نشست زنان کمونيست و چپ مراسمی برای قدردانی از رفیق آذر درخشان به عنوان فعال خستگی ناپذیر جنبش زنان و جنبش کمونیستی برگزار شد. نوشتۀ زیر سخنانی است که رفیق زمان مسعودی خطاب به رفیق، همرزم و دوست دیرینۀ خود آذر، که بعلت بیماری سخت، در نشست حضور نداشت و از طریق اینترنت اولین نشست زنان چپ و کمونیست را دنبال میکرد ایراد شد.

رفیق آذر:

هنگامی که ما فراخوان دهندگان این گردهمایی، جمع کوچکی از یاران تو، شاید هم از روی تصادف در پاریس گردهم آمده بودیم، انگیزه مان این بود که به تو بگوییم آذر ما نگرانت هستیم دل هایمان برای تو می تپد، رابطۀ ما با تو تنها رابطه ای رفیقانه نیست. صممیت تو ما را لبریز از عشق مهربانی کرده است.

آن عیادت و یا دیدار اما بسیار فراتر ازبیان یک احساس جمعی رفته و از درونش توافقی بیرون آمد که در کوشش چند ماهه به این نشست انجامید. نشستی که اما  ما مدام حضور ترا بدون حضور فیزیکی تو شاهدیم.

نمی دانستیم آیا این بیماری سنگین که بیش از ده سال است زندگی را بر تو این چنین دشوار نموده، به توفرصتی خواهد داد تا در این نشست حضور داشته باشی، ولی یک چیز را خوب می دانستیم که ما نمی توانیم فراخوان گردهمایی زنان چپ و کمونیست را  ولی بدون ردپای نام تو آذر در آن اعلام کنیم. چرا که حضور گسترده تو درجنبش رهایی زنان حضوری است پر رنگ و  پهناور.

 اگر چه انبوهی از گفتار و نوشتار را تولید کرده ای اما تولید انبوه نکرده ای چرا که تعهد به قلم داری و جنبشی را نمایندگی می کنی که رهایی اش نیاز به فعالینی پرکار و متعهد دارد. هم به جنگ بی راهه ها در جنبش زنان میروی، هم چالشی ارزشمند را جهت ترسیم افق و دورنمای این جنبش سازمان می دهی، تازه این امر بخشی از زندگی تو بوده است. بخش دیگرش پراتیک مبارزاتی تو است. تو را در برلین در اعتراض به سفر خاتمی می بینیم، با تو در کارزار زنان علیه قوانین ضد زن جمهوری اسلامی و مارش چند روزه آن از فرانکفورت تا دنهاگ همراه می شویم، در بروکسل با تو تظاهرات دفاع از جنبش دانشجویان را به پیش می بریم، در پاریس در اوج بیماریت رژه هشت مارس راه همراهی می کنیم در جنبش اعتراضی علیۀ اجلاس سران هشت کشور جهان در روستک آلمان خشم خود را فریاد میکنیم و در کنفرانس بین المللی مشورتی سیاسی زنان در آلمان حضور می یابیم و جای پای تو تبدیل به عدم اجازۀ حضور بنیادگرایان مذهبی (اسلامی) در اولین کنفرانس  جهانی زنان پایه در ونزولا می گردد.

لحظه ای که می نویسی، زمانیکه در خیابانها به اعتراض می ایستی، رفیقی را می بینیم که هم و غمش این است که با بیشترین زنان فعال این عرصه متحد شود و صد البته کانون توجه تو  "نخبگان جنبش زنان نیست" و پروایی نداری که بگویی یکی از نقاط قوت کارزار ای بسا که (ان حرکت ستاره نداشت) فراموش نکنیم که این جمله را کسی می گوید که خودش یکی از ستونهای اساسی کارزار زنان علیه قوانین ضد زن جمهوری اسلامی است.

 رفیق آذر نازنینم اگر بیماری به تو فرصت می داد، بدون تردید تو اینجا هم با افکارت ستم هزارساله بر زن را کالبد می شکافتی  و یکی از ستونهای پیشروی این نشست می بودی. جایت بسیار خالسیت. شاید این برای تو یک تسلی خاطری باشد که ببینی رفقای جوان تو در اینجا حضور فراوان دارند.

تو در مصاحبه ای می گویی:

"هر کسی از زندگی تعریف خاصی دارد، تعریف من هم این بوده استت که بالاخره همه ما زندگی می کنیم، غذا می خوریم، می خوابیم، دوستانی داریم، ازدواج می کنیم، بچه دار می شویم و از این چیزها اما به نظر من زندگی این بخش کوتاه نیست یک رد پا، یک چیزی از آدم باقی می ماند من هم محرکم این بود که جای پایم در ساحل زندگی باقی بماند".

گزاف نخواهد بود اگر بگویم رفیق آذر عزیز رد پایت در  ساحل که هیچ در مرکز زندگی همیشه جاودان و ماندگاراست.