گزیده ای از پیام رفیق لیزا از فعالین حزب کمونیست انقلابی آمریکا

گزیده ای از پیام رفیق لورا از فعالین حزب کمونیست انقلابی آمریکا

 

من مدت طولانی آذر را می شناسم، هم در دوران روزهای خوب و هم در لحظات سخت. او یک شورشگر بود،. اما آن چه که همیشه در خاطرم است توانائی او در برخورد به مشکلات ، موشکافی آگاهانه، هم از طریق گوش کردن به دیگران و هم برخورد به آنان در یک بعد وسیع تر. این روش برخورد او بود. چه زمانی که در مورد چین انقلابی و یا جنبش های دهقانی، تجاوز، فرهنگ و فلسفه بحث می شد و چه این که ما در آینده چگونه به این مسائل برخورد و عمل خواهیم کرد. زمانی که در مورد فیلم بحث انگیز ایرانی " جدائی نادر از سیمین" صحبت می کردیم، او در مورد حقایق و این که دروغ ها در این فیلم بیان چه می باشند، بحث می کرد. او بسیار مشتاق کارزار بر علیه مردسالاری و پورنو گرافی بود که ما در آمریکا به راه انداخته ایم. او بسیار تلاش می کرد که به زبان انگلیسی کارهای تئوریک و سیاسی جدی که رفقای آمریکائی تولید می کنند را دنبال کند.

با وجود این که کارهای آذر اغلب بر روی بحث ها و فعالیت  حول موضوع رهایی زنان بود، اما او یک کمونیست بود. او شخصیتی نبود که توجه خود را به تاثیرات وحشتناک این سیستم بر انسانها و هم چنین زنان و یا هر قلمرو ژئوپولتیکی جنایات آنها محدود نماید. او روشنفکری سازش ناپذیر در ارتباط با ستم گران و اربابان حیله گر بود. او از جمهوری اسلامی و یا امپریالیستها و جریانهای سوسیال دمکرات مرتبط با آنها که قول تبدیل سرمایه داری به سبک آنها در اروپا دائما به گوش می رسد، متنفر بود.

این رفیق واقعن "آرزوی بهار فقط برای خود" را هرگز نداشت. او به اشکال گوناگون تلاش می کرد که چنین درکی را به بسیاری دیگر منتقل کند. به عنوان بخشی از عشق و شیفتگی اش به مردم – و اعتماد به آنها – او هرگز از مقابله و چالش با نظرات دیگر واهمه نداشت و به طور خستگی ناپذیر برای کمونیسم مبارزه می کرد. او از نگاهش به جامعه انقلابی آینده و افق هائی که می تواند برای بشریت بگشاید، دست نمی کشید: جامعه ای که در آن روابط بین انسانها، بین زن و مرد، راه روش های متفاوت برای تامین نیازات مادی، رشد و تکامل فکری و فرهنگی در خدمت رهایی بشریت.

برای آذر، مشکلی به نام زبان وجود نداشت. او ارتباط گیرنده و مکالمه گر بود. برخی اوقات با او با دو یا سه زبان صحبت می کردیم. بستگی به آن داشت که اطراف ما از چه کشوری باشند. هر چند از لحاظ فیزیکی ضعیف تر میشد، اما مغز او کاملا هوشیار بود. زمانی که با او در مورد یک تجربه یا چیزی که مطالعه کرده بودم بحث می کردم بعد از چند لحظه سکوت یا استراحت، ناگهان او با طرح نکاتی تیز و فکر شده نظرش را بیان می نمود، بدون اینکه نکته ای از نظرش دور شده باشد. در نبرد جانانه اش با مرگ، او بسیار زنده تر از کسانی بود که هرگز نمی خواهند کاملا بیدار شوند و از نقش ناراضی بودن از اوضاع و دائما غر زدن و هم زمان به این باورند که واقعن نمی توان  دنیا را تغییر داد، دست بکشند.

آذر این گونه نبود! آن نوع زندگی، واقعن ارزش زیستن دارد.

*بخشی از این پیام در جلسه بزرگداشت رفیق آذر درخشان در 24 ژوئن 2012 در لندن خوانده شد.