طالبان: «بهترین حجاب این است که زنان در خانه بمانند»

لاله آزاد

تبدیل شدن وزارت زنان به وزارت امر به معروف و نهی از منکر در افغانستان توسط طالبان پیام روشنی در برداشت: این وزارتخانه مخصوص زن ستیزی و دشمنی با زنان است. به عبارت دیگر فرمان های طالبان که حاوی دشمنی با زنان و زن ستیزانه است از درون این وزارت اعلام خواهد شد و این وزارتخانه کدام وظیفه مهم دیگری را بر عهده نخواهد داشت.

این وزارتخانه بعد از فرمان هایی که زنان افغانستان را از کار و تحصیل محروم کرد و مکاتب بالاتر از صنف شش و دانشگاهها را بروی زنان بسته کرده در ١٧ ثور فرمان جدیدی صادر کرد تا زنان را بطور کل از صحنه اجتماع حذف کند. این فرمان زنان را مجبور به داشتن حجابی میکند که صورت را بپوشانند، یعنی چادری (برقع) و یا چادر سیاه بزرگ همراه با نقاب. زنان ادارات دولتی اگر حجاب را رعایت نکنند، از وظیفه بر کنار میشوند. پیش زمینههای این فرمان از چند ماه قبل توسط طالبان چیده شده بود. وزارتخانه ضد زن، در ماه جدی (دی ماه) پوسترهایی را در اطراف کابل و برخی شهرهای دیگر نصب کردند که پوشیدن چادر بزرگ سیاه و پوشش صورت را تبلیغ میکرد. در این تصاویر به زبانهای دری، پشتو و عربی (که معلوم نیست به چه علت زبان عربی را نیز شامل شده بود) نوشته شده بود: بر اساس شریعت، زن مسلمان باید حجاب داشته باشد.

اما موضوع اصلی چیز دیگریست این محدودیتها و مزاحمتها از جانب طالب به این معنی است که زنان اساسا از خانه به در نشوند و در نهایت، جامعه باید بیخی از زنان «پاک» شود. به نظر آنها وظیفه زن اساسا در خانه ماندن خدمت کردن و بیگاری و طفل ساختن برای مردان است و کدام وظیفه دیگری را به عهده ندارد. این مطلب در این فرمان ضد زن چنین آمده که «بهترین حجاب این است که زنان در خانه بمانند».

اما نکته دیگر این فرمان ضد زن که دشمنی با زنان را به اوج خود میرساند این است که برای زنانی که از این فرمان سرپیچی کنند، و یا در رعایت آن کوتاهی کنند نوع خاصی تنبیه در نظر گرفته شده است که خانواده و یا به قول طالب ولی آن زن را نیز مسئول بدانند. چنان که در قدم نخست خانهی زن بیحجاب مشخص و ولیاش توصیه شود. در قدم دوم «ولی زن بیحجاب احضار» و در قدم سوم «سه روز زندانی» شود، در قدم چهارم ولی زن بیحجاب به «محاکم سپرده و به سزای مناسب محکوم شود».

این فرمان زن ستیزانه علاوه بر دشمنی با زنان و گام بزرگی که طالب میخواهد در جهت حذف زنان از جامعه بردارد، تفکر و اهداف آنان را نیز بر ملا میسازد. اول این که زنان را به عنوان افرادی که مسئول رفتار و کردار خود هستند به رسمیت نمیشناسد و یا نمیخواهد بشناسد و آنها را یک عضو «صغیر» خانواده به حساب میآورد که ولی آنان مسئول است. این ولی، پدر یا شوهر و یا پسر و یا یکی دیگر از مردان خانواده است. این در شرایطی است که بطور مشخص صدها هزار زن در افغانستان بخصوص در چند دهه گذشته مسئول و سرپرست خانواده هایشان بوده اند. تعداد بیشماری از مردان بیشتر وقتها به کشورهای همسایه و یا دیگر کشورهای منطقه برای کار برای مدتهای طولانی در مهاجرت بودند. در این دورانها اساسا سرپرستی خانواده مسئولیت امور با زنان بوده است و در شرایط جنگی که مردان به زور و اجبار به جنگ برده میشدند، و در جنگ کشته و ناپدید میشدند، زنان به تنهایی نانآور خانه و سرپرست فرزندان و رسیدگی به امور خانواده بودند. به همین دلیل جنگها و مهاجرت مردان به خاطر کار در کشورهای دیگر و یا در مناطق دیگر باعث شده است که زنان افغانستان بخصوص در این مورد با سخت کوشی و مقابله با موانع زیاد و فقر از عهده آن برآیند. زنان افغانستان از عهده کارهایی برآمدند که بیشتر مردان بسختی میتوانستند از عهده حتی بخشی از آن برآیند. اما طالب و جهل و نادانی و واپسگرایی آنها این واقعیتها را دیده نمیتواند و یا به عمد و به قصد تحقیر، زنان را «صغیر» به حساب میآورد. اما شکی نیست که طالبان در دورهای که در پیش است با چالش مبارزه زنان روبرو خواهد شد و طعم «صغیر» بودن زنان را خواهد چشید.

طالب همچنین هدفش این است که با مسئول دانستن مردان خانواده بار کنترل حجاب زنان را بر روی دوش مردان خانواده بیاندازد. طالب با مواجه شدن با مبارزه زنان افغانستان در 9 ماهی که در قدرت بوده است به این نتیجه رسیده که به آسانی نمیتواند زنان افغانستان را کنترل کند، در نتیجه از این طریق میخواهد که مردان خانواده را با زور و تهدید در خدمت خود بگیرد. با توجه به تفکرات سنتی و مذهبی که همچنان در بخش وسیعی از نفوس افغانستان و بخصوص در میان مردها وجود دارد زمینه چنین سوء استفادهای را میبیند. اگرچه علیرغم پرقدرت بودن تفکرات سنتی و مذهبی و در نتیجه پدر سالاری در میان مردم، اما این شیوه تفکر تا حد زیادی نیز ضربه خورده است و طالب میخواهد این تفکرات را با زور و اجبار بازسازی کند.

اما فشار بالای خانواده و مردان خانه یک جنبه دیگر نیز دارد که فشار بیشتر بالای زنان است. بسیاری از زنان و دختران از این که پدر و یا عضو دیگری از خانواده آنها مورد تنبیه طالبان قرار گیرند در تشویش قرار خواهند گرفت و باعث رنج و عذاب آنها خواهد شد. این مسئله باعث میشود که حتی وقتی بشدت مخالف حجاب باشند و قصد مبارزه با این فرمان ارتجاعی و ضد زن را در سر داشته باشند به خاطرعزیزانشان که ممکن است مورد اهانت و یا ضرب و شتم طالبان قرار گیرند از تصمیم خود پس بنشینند. به عبارت دیگر طالبان با این گروگان گیری، فشار و شکنجه روحی دیگری بر دختران و زنانی وارد میآورند که مخالف حجاب میباشند. هدف طالب همچنین این است که هم از ارزشهای سنتی در ارتباط با خانواده بهره برداری کند و هم تلاش کند که این ارزشها را بازسازی کند.

طالب که از خشم زنان نسبت به خود آگاه است و از همان ابتدایی که قدرت را در دست گرفته است با مبارزات آنها روبرو بوده است، تلاش کرده که محدودیتها را قدم به قدم به جلو بگذارد. تنها یک ماه بعد از گرفتن قدرت تابلوی وزارتخانه زنان را به وزارت امر به معروف و نهی از منکر (وزارت زن ستیزی و دشمنی با زنان) تغییر داد و بلافاصله به زنان کارمند دولت در کابل گفته شد که در خانه بمانند. تنها کارکنانی که نمیتوانستند توسط مردان جایگزین شوند به سر کار برگشتانده شدند. اکثریت خبرنگاران زن به سر کار برگشته نتوانستند.

در اول ماه میزان روزی که میلیونها محصل برای تعلیم روانه مکاتب میشوند، دخترهای بالاتر از صنف شش درب مکاتب را به روی خود بسته دیدند و علیرغم این که چند بار وعده بازگشایی داده شده تا هنوز این دربها بسته مانده است. در معدود دانشگاهها که بازگشایی شدهاند و عمدتا دانشگاههای خصوصی میباشند، زنان مجبورند با حجاب اسلامی خود را بپوشانند و با پرده و یا دیوار از بقیه جدا شوند. بالاخره در همین اواخر روزهای جداگانهای برای دانشجویان دختر در نظر گرفته شده است.

همانگونه که انتظار میرفت اعلام حجاب اجباری پایان محدودیتهای طالب علیه زنان نبود، در هفتهها و روزهای اخیر طالبان دستورهای جدیدی را صادر کرده است. بطور مثال پوشاندن صورت زنان مجری تلویزیون که باعث واکنش شدید در میان مردم شده و اعتراض مجریان زن و مرد را در برداشته است. همچنین در روزهای اخیر در مرز اسلام قلعه به زنانی که بدون محرم بودند، اجازه خروج از کشور را ندادند در حالی که دارای پاسپورت و ویزا بودند. در هرات به موسسات تعلیم رانندگی اعلام کردهاند که به زنان مجوز رانندگی ندهند. یا مثلا گروهی از نیروهای طالبان در محله کارته پروان شهر کابل به نشانی ورزشگاههای زنان رفته و درب آنها را بسته و به آنها گفتند که شما برای خانه ساخته شده اید. چندی پیش معاون کمیشن فرهنگی طالبان گفته بود که ورزش زنان «نه مناسب است و نه ضروری».

کلیه این اعمال، یعنی زنان دیگر در هیچ فعالیت اجتماعی حضور نخواهند داشت و یا خارج از خانه را وجود نخواهند داشت. وجود زنان در جامعه به معنی خدشه دار کردن و به زیر سوال بردن اسلامیت حکومت طالب است. همان گونه که معیار آزادی یک جامعه آزادی زنان است در نقطه مقابل آن معیار اسلامی بودن یک حکومت شدت و حدت ستمی است که بالای زنان اعمال میشود. در عین حال رقابتی میان حکومتهای اسلامی در منطقه وجود دارد تا اسلامیت خود را بیشتر به اثبات برسانند. این یکی از دلایلی است که جمهوری اسلامی ایران نیز برای عقب نیفتادن علیرغم غرق بودن در بحران مشروعیت و بحرانهای سیاسی و اقتصادی باز هم اعمال محدودیتها علیه زنان را شدت بخشیده و ماموران حراست و ارشاد اسلامی و امر به معروف در دانشگاه ها، پارک ها، سرکها و اتوبوس و قطار دائم به زنان و دختران گیر میدهند.

 

آیا طالبان قادر خواهد بود که محدودیت علیه زنان را ادامه دهد و به اجرا بگذارد؟

طالبان به دلیل داشتن قدرت سیاسی میتواند به فیصلههای زن ستیزانه خود ادامه دهد. همچنین طالبان در ادامه این فیصلهها و اجرای آنها یک اجبار دارد. چرا که اسلامیت حکومتاش به اجرای سیاستهای زن ستیزانه وابسته است و اسلامیت خود را تنها از این طریق است که میتواند ثابت کند و به اجرا بگذارد و با دیگر حکومتها و گروههای اسلامی همچون جمهوری اسلامی ایران، پاکستان، عربستان سعودی، و یا گروههای بنیادگرا مانند القاعده و داعش به رقابت بپردازد. ایجاد وزارت زن ستیزی برای چنین وظیفهای است، در غیر از این صورت وجود چنین وزارتی بیمصرف خواهد بود.

این که آیا طالبان در اجرای این محدودیتها کاملا و یا عمدتا موفق خواهد شد به تحولات و مبارزات بستگی خواهد داشت. یک موضوع کاملا مشخص است که رویایی که طالبان در سر دارد مبنی بر این که بتواند حکومت خود را مثل سالهای ٩٠ بازسازی کند یک توهم است. دیگر شرایط کنونی، آن شرایط نیست. در آن دوران علیرغم تجربه مردم افغانستان از زورگوییهای جهادیها و خانه جنگیهای شان، اما همچنان حکومت اسلامی برای بسیاری از آنان از مشروعیتی برخوردار بود که امروز دیگر  این چنین نیست. نسل جوان نتایج حکومتهای مذهبی را بیشتر لمس کرده و بسادگی حاضر به تبعیت از آن نیستند. این مسئله دلایل پایهای دارد. جنگهای چند دهه گذشته باعث شکستاندن بسیاری از جنبههای مناسبات و روابط گذشته شده است. همین جنگها میلیونها نفر را به مهاجرت به خارج از دهات، ولسوالیها و شهرهای خود به دیگر مناطق و شهرهای بزرگتر و کشورهای همسایه و یا دیگر کشورهای منطقه برای کار و زندگی واداشته است. همچنین از طریقی که اقتصاد افغانستان با اقتصاد جهانی و به عنوان تابعی از سرمایه جهانی کنش و واکنش دارد، در به هم ریختن اقتصاد و اجتماع گذشته نیز تاثیر گذارده است. تحولاتی که در جامعه افغانستان بخصوص بر اثر جنگهای متوالی رخ داده، بسیاری از ساختارهای اقتصادی و ساختارهای اجتماعی و روبنایی که بر روی آن ساختار اقتصادی ساخته شده بود از بین رفته است. این تغییرات باعث شده ارزشهای خانواده سنتی ضربه ببیند. زنان نانآور خانه شده اند. با این تحولات زنان به اجبار وارد بازار کار و نقش گرفتن در جامعه شده اند. کار و نقش آنها در جامعه بخشی مهم و حیاتی برای پیشبرد امور جامعه و امور خانواده گشته است. طالبان قادر نخواهد بود و شرایط هم اجازه نمیدهد که این تغییرات به عقب برگردند. هر چند که این تغییرات به معنی آن نیست که روابط استثماری و ستمگرانه تغییر کرده است، بلکه تنها اشکال این روابط استثماری و ستمگرانه در برخی جنبهها دچار تغییر شده است. طالبان در تلاش است که این اشکال ستم و استثمار را به نوع سابق برگرداند و این چالش مهمی در مقابل طالبان است.

اما مهمترین چالش در مقابل طالبان، روحیه مبارزه طلبی است که زنان افغانستان از زمان روی کار آوردن طالبان نشان دادهاند و عمدهترین عاملی است که ترس و وحشتی را در جان طالبان انداخته است. این روحیه مبارزه جویی را میتوان هم در نتیجه تحولات جامعه جستجو کرد و هم در عرصه سیاسی و درس گیری از تجارب ٤٠ سال سلطه بنیادگرایی و تجارب مبارزات زنان در عرصه بین المللی. طالب دیگر نمیتواند با زور و اجبار نه این مناسبات و روابط را تغییر دهد و نه میتواند زنان را در پستوی خانهها محبوس کند.

مبارزات زنان نشان داده است که این مبارزات نه در سطح و بصورت عناصر بلکه، در اعماق جامعه ریشه دارد که بخصوص زنان و دختران نسل جوان را در بر میگیرد. هر شلاقی که به هر زن زده میشود، هر گونه تحقیری که بر اثر محدودیتها بر زنان اعمال میشود، توسط زنان و دختران در سراسر جامعه احساس میشود و به خشمی فروزان علیه طالبان مبدل میشود. بنابراین طالبان اگر قادر باشد این فیصلهها را ادامه دهد با چالشی سخت روبرو خواهد بود. طالبان جنگی را با زنان آغاز کرده است که در دورنما رنگی از پیروزی برایش وجود ندارد و این چالشی است که طالبان تا زمان سرنگونی در مقابل خواهد داشت.

چند نکته کوتاه باید اضافه کنیم: مخالفت اکثریت زنان و مبارزه زنان علیه محدودیتهای طالبان به این معنی نیست که محدودیتهای طالبان در میان زنان هیچ گونه طرفداری ندارد. در چند مورد زنان با چادری (برقع) با برگزاری گردهمایی به حمایت از طالبان پرداختند، اما اینها نه نماینده زنان بلکه نماینده پدرسالاران حاکم بودند که خواهان تحکیم زنجیرهای اسارت بر زنان هستند و صرف زن بودنشان آنها را نماینده زنان نمیسازد.

از طرف دیگر نیز بخشی از زنان به این امید نشستهاند تا کشورهای غربی به کمکشان بشتابند و به همین علت از بیعملی و سکوت سیاستمداران غربی در مورد رفتارها و سیاستهای زن ستیزانه طالبان در تعجب اند. آنها از کشورهای غربی میخواهند تا طالبان را تحت فشار قرار دهند یا این که حکومت طالبان را تا زمانی که اعمال و سیاست هایشان را تغییر ندادهاند به رسمیت نشناسند. آنها به این سرعت فراموش کردهاند که آمریکایی که با دروغ و فریبکاری «آزادی زنان»، افغانستان را ٢٠ سال در اشغال خود داشت، چگونه زنان را مورد معامله قرار داد و برای منافعش طالبان را به قدرت رساند و حکومت افغانستان را به آنان سپرد. چگونه امپریالیستهای آمریکایی و اروپایی طالبان را در توافق دوحه به رسمیت شناختند و از نظر آنها حکومت مشروع افغانستان همانا حکومت طالبان است. آنها دیدند که چگونه نماینده ویژه سازمان ملل پس از اجباری شدن حجاب، با پوشیدن چادری (برقع) در جمع خبرنگاران حاضر شد و برای زنان افغانستان مشخص کرد که برای این دار و دسته پوشیدن چادری سمبل زنان افغانستان است و در تلاشند که آن را امری عادی جلوه دهند.

در همین دوره که برخی زنان در مخالفت با فرمان برقع به خیابان آمدند، ضمن طرح این که خواهان عدالت هستند، اما با پیش گذاشتن شعاری مبنی بر این که «زنان افغانستان در کنار طالبان» هستند، نشان دادند که مخالفت آنان با برقع از جنس دیگری است. خصوصا این که در همین اعتراض طرح کردند که حجاب «هویت» زنان افغانستان است. اما، برقع هویت زنان افغانستان نیست. این دسته از زنان با این تفکر به واقع در پی آن هستند که طالبان و فرمانهای ضد زنش را کمی تعدیل کنند. از این بحث در این جا میگذریم که در تاریخ نه تنها افغانستان بلکه در سایر کشورهای این منطقه، حجاب هیچ گاه هویت زنان نبوده است.

تنها یک راه میتواند طالبان را تحت فشار قرار دهد و آن هم مبارزه خود زنان و تلاش برای گسترش و وسعت بخشیدن به آن است. متقاعد کردن و متحد کردن حداکثر زنان و همچنین مردان بر این واقعیت که مبارزه زنان علیه طالبان و علیه هر گونه زن ستیزی، مبارزهای است در خدمت به رهایی همه مردم افغانستان و نه تنها زنان.

نشریه هشت مارس شماره٥۶

ژوئن ٢۰٢٢/ خرداد ١۴۰١